۱۳۸۹ فروردین ۵, پنجشنبه

سالانه


خوب چه زشت و چه زیبا سال عوض میشه و ادمها همان ادمهای پارسالی میمونند و باز مثا بچه ای که میخواد با یه دفتر نو نظم و انضباط و خوش خطیشو با تعویض دفتر مشقش چیزی که مجبور به پر کردنش است اغازی خوش داشته باشه اما نمیدونه این دفتار فقط برای چند ورق اول است باز به اصلش باز خواهد گشت چه خوب مثل ما چه بد مثل من یادش بخیر و سال نو هم سراغازی نیک به باید نه به سال پیش
خوب امسال را هم این رهبر زورگی خواست به رسم سنوات پیش اسمی بگذاره براش تا مردم وقتی اون را به یاد میاورند به ریختو پاش اجتماع برای تصویر شدن و تفکر کرایانه شدنش نیاندیشد نمیدونم چه چقدر باید پول خرج بشه تا این شعارها توی دو سه روز اول که معنایی بیشتر از این نداره که ببخشید میشه (خر حمالی بیشتر ) سال فقط تقریبا نیمی پیش از تمام بیلبردهای سطح کشور را پر کنه خوش به حال پسر عمه اینجانب که واردکننده اون دستگاهای و پارچههایش است خوب بگذریم به داستان بعدی
راستی این شارتان سابق که حیف است هنوز قبل از کامل پوست تعویض کردنش بیشتر با ایشون اشنا بشویم اشنا که نه یاد اوری چند نکنه بکنیم این شارتان قبلا ادم کش بود بزن بهادر بود نمیدونم اما یه زمانی بود که از خودش خیلی مثل باقی ادمهایی که زود بزرگ شده بودند و افتاده بودند توی جریانی به اسم انقلاب و بعد هم صاحب بی چون چرا اون خودشون را میشناختند و از هودشون برای همین خیلی متشکر بودن به اونها یه احساس نامعنوس دست داد که اسم بی هویتی در شرایطی که دیگه کتابهای استاد بی مثالشون یواش یواش داشت کند میزد اخه نه خود استادشون را ترور شده بود اونها سالها اما نمیدوننم این پسر نابغهش که یه چاپخانه اون چنانی دست پا کرد و نمیدونم نخسه های جدید نوشته های پدرش را از کی میگرفت و چاپ میکرد مطهری فکر کنم اگر تمام مدتی که توی زندان های بود فقط فکر میکرد و بعد هم بیرون زندان اونها را مینوشت باز وقت برای تحقیق کتبش کم میاورد الا اینکه باباش به اون الهام میگرد بگذریم مرده گرردن هر کی به اون ها تن داده و ریده توی اقتصاد ایرانی که شده نئواسلامی و ازاد اندیشیدر اسلامیست .....
بگذریم باز از این و برسیم به اون شارتان خودمون اونگی توی دهشون هی نمک میخورد تا بانمک تر بشه
امد و هفته نامه که نه فکر کردنم دو هفته نامه زد به اسم لثارات یه چیزی که میگفت هر گهی که رهبر بخوره دواست هر گی نخوره بد است و اون ببخشید بی ادب شدم اون گهی انگار ملکوتی و است و از اون نوع عالی است که توی قبر خمینی هم زیاد گذاشتند و من خودم شخصا چندین بار اون هفته نامه را خوده بودم تنها چیزی که توش میشد احساس کرد حس بلند ادیشی افرادی خاص برتر از دیگر افراد جامعه که همواره حقشون را هم بعضی دیگر که خودشون را همرنگ اونها کرده بودند خوده بود مثل همان گهی که عرض کردم خدمتون بگذریم و داستانمان مثل اون راستانها نشگه که گندش بد درماید اخه اما رفت توی بخش فرهنگی هنر هفتم و اون را با زشتهای جامعه ای که ما توشیم و اون را داریم میبینم اما اگر ما بگیم میشیم کافر مفرد منفرد ضد ولایت فقیه و ایشون بگه میشه یه روشن فکر و یه روشن دید و یه اقای دسته گل بعد هم یواش یواش بهش جو دادند و رفت اخراجیها را با احساساتی از مردم ساخت که فقط هنرمندان هنر نمایی میکردند و گارکردان تهیه کننده اونها بود نه بیشتر و بعدش هم اخراجیهای دو و سرانجام دارا و ندار شب عید مردم چیزی که نقش خیال است از بی خبری اموات مردم و باز نیرنگ خودشون بر مردم خوب خودمونیم خوب درخشید این دهنمکی با این همه نمک زدن خداکند گندش دیرتر دربیاد
راستی ما توی کویتی زندگی میکنیم که وقتی مردم اعتراض میکنند خیلی باحال سعی میکنند صورتشون را بپوشنند و وقتی مردمی که با اونها یعنی معترضیون میخوانند مقابله کنند اولا صورتشون را با کلاه کاسکت میپوشونند و بعدش پلاک حتی موتورشون را نیز مخفی میککند که نمیدونم شاید صورتشون را از این میپوشونند که یا شناخته نشوند که برادری یا خواهر خودشون را میززند یا اینکه خجالت میکشنند اینچنینینی و بدون ترحم یه هم وطنشون را میززند از این بگذریم میرسیم به وسیله نقلیشون که روش را پوشونده بودند اون نیز فکر کنم دو حالت بیشتر نداره
یا اینکه میخواستند چون در راه مصرف کشور برای پایداری سیستم از اون اسفتاده میکنند یه چیزی توی فی سیبلاللهیش رعایت بشه مخفیش میکردند یا اینکه دولتی بود و خودشون استفاده خصوصی اونزمان تا این زمان میکردندو لوس نشه مخفی میکردند
الله و اعلم ما که هیچی من یه مشکل دارم اونکه بلند بلند فکر میکنم خدا به دادمان برسه این فکرها یه روز نشه بلا روزمان
سال خرم که نیست دل خوش که نیست اما خدایی است که خدایمان نگه دارش باشه
عصاری

هیچ نظری موجود نیست: