۱۳۸۹ شهریور ۲۶, جمعه

دعا؟؟

مرد پولداري در کابل، در نزديکي مسجد قلعه فتح الله رستوراني ساخت که در آن موسيقي بود و رقص و به مشتريان مشروب هم سرويس مي شد.
ملاي مسجد هر روز موعظه مي کرد و در پايان موعظه اش دعا مي کرد تا خداوند صاحب رستوران را به قهر و غضب خود گرفتار کند و بلاي آسماني را بر اين رستوران که اخلاق مردم را فاسد مي سازد، وارد کند.
يک ماه از فعاليت رستوران نگذشته بود که رعد و برق و توفان شديد شد و يگانه جايي که خسارت ديد، همين رستوران بود که ديگر به خاکستر تبديل شد.
ملاي مسجد روز بعد با غرور و افتخار نخست حمد خدا را بجا آورد و بعد خراب شدن آن خانه فساد را به مردم تبريک گفت و علاوه کرد: اگر مومن از ته دل از خداوند چيزي بخواهد، از درگاه خدا نااميد نمي شود.
اما خوشحالي مومنان و ملاي مسجد دير دوام نکرد. صاحب رستوران به محکمه شکايت کرد و از ملاي مسجد تاوان خسارت خواست.
ملا و مومنان البته چنين ادعايي را نپذيرفتند.
قاضي هر دو طرف را به محکمه خواست و بعد از اين که سخنان دو جانب دعوا را شنيد، گلو صاف کرد و گفت:
نمي دانم چه حکمي بکنم. من هر دو طرف را شنيدم. از يک سو ملا و مومناني قرار دارند که به تاثير دعا و ثنا باور ندارند از سوي ديگر مرد مي فروشي که به تاثير دعا باور دارد…

۱۳۸۹ شهریور ۱۸, پنجشنبه

سبک بال

استادی گفت:
زندگی سوالی است که از ما شده است و این ما هستیم که بایستی جواب بدهیم
نه این که سر به آسمان کنیم و سوال کنیم
"دانش آدم خوب را خوبتر میکند و آدم عوضی را عوضی تر"
و این نسبت در دین هم هست
گو هر علمی نور نیست
این بصیرت است که آرامش می دهد و تعادل
ادم زمین خورده بازنده نیست زمین خوردهای که بلند نمیشه بازنده است

قوانین دست پا گیر

یک قانونی هست در باز و بسته کردن اسلحه کلاشینکف، که شاید در باز و بسته کردن هر چیز دیگری هم باشه البته، میگه که هر قطعه ای رو اول باز میکنی، آخر میبندی.
قانون خوشایند توی مملکت که اگر بخواند چیزی را کم کنند صد تا قانون است و اگر چیزی را بخواند تعطیل کن صد و ده قانون دیگر براش پیدا میکنند
قوانین را توی کشور ما اول مینویسند و بعد اجراش میکنند اخر بار اگر خواستند در موردش بحث میکنند وتصویب میکنند شایبد قبلش از طرف رهبری یا نمیدونم علمایی صد بار تکریم بشه که دیگه هیچ اندر هیچ
قانون را میشه با یه چیز تشبیح کرد و بس چکش و بس چون هر دو زمانی بکار میروند که حرف حساب دیگر کارایی نداره و باید با زور به مقصود رسید
عصاری

رنگ تنهایی

میدونم داری میخونی میدونم که میدونی توی رنگها اونقدر استادم که فرق قهوه ای و قرمز زیاد مهم نیست اما بدون اگر تو فقط نباشی چقدر تنهام حتی برای دمی و ساعتی پس بدون چقدر رنگ تنهای مرا مغذوب خودش میکنه توی تاریکی شب و روزهای شب رنگ
عصاری

کلامی از شیخ بهایی

آدمی اگر پيامبر هم باشد از زبان مردم آسوده نيست، زيرا :
اگر بسيار كار كند، می‌گويند احمق است !
اگر كم كار كند، می‌گويند تنبل است!
اگر بخشش كند، مي‌گويند افراط مي‌كند!
اگر جمعگرا باشد، می‌گويند بخيل است!
اگر ساكت و خاموش باشد می‌گويند لال است!!!
اگر زبان‌آوری كند، می‌گويند ورّاج و پرگوست ..!
اگر روزه برآرد و شب‌ها نماز بخواند می‌گويند رياكاراست!!!
و اگر نكند میگويند كافراست و بی‌دين .....!!!
لذا نبايد بر حمد و ثنای مردم اعتنا كرد
و جز ازخداوند نبايد ازكسی ترسيد.
پس آنچه باشید که دوست دارید.
شاد باشید ؛
مهم نیست که این شادی چگونه قضاوت شود.

۱۳۸۹ شهریور ۱۰, چهارشنبه

حج


دل خوش از آنیم که حج میروی
غافل از آنیم که کج میرویم

کعبه به دیدار خدا میرویم
او که همینجاست کجا میرویم

حج بخدا جز به دل پاک نیست
شستن غم از دل غمناک نیست

دین که به تسبیح و سر وریش نیست
هرکه علی گفت که درویش نیست

صبح به صبح در پی مکر و فریب
شب همه شب گریه و امن یجیب