۱۳۸۸ خرداد ۶, چهارشنبه

رفراندوم ایران


راستش دیگر یواش یواش برای چندمین بار داره ،بازم باورم میشه که ما توی کشور دیگری هستیم چون از ما میپرسند که چی میخواهید به دنبال چی هستید و انتظاراتتون از رییس جمهورتان چی است البته میپرسند منتخب اما منتخب شده از چی ؟!
بگذریم و یادمان باشه فقط موقعی از ما پرسیده میشود که فقط دارند شعار میدهند و فقط دارند با افکار عمومی بازی میکنند فقط میخواهند مردم را باز و باز و بلاخره باز به بازی دیگری بگیرند اما خدایا چی توی ذهن این مردم پاچیدی که اینقدر زود فراموش میکنند اینقدر زود باور میکنند و انقدر سریع باز خودشون را به سخره این وآن میگرند و باز توی مراسم خمیه شب بازی شرکت میکند میدوند سراپا دورغی بیش نیست اما باز طعم شیرین سمی شده ای باز اونها را وادار میکند که هپروتی را دوباره برای مدتی کوتاه باز تجربه کنند.
خوب امروز دوباره از ما میپرسند که جه انتظاری دارید و تریبون ازاد برایمان میگدارند و فردا با چماغی از جنس همان رای که دادید بر روی سرمان میزند.
خوب اگر یه رای هم بدهید باز شما را به رفراندمی که از پیش اعلام نشده و موافق رژیم میداند تشابه میکنند و باز من و شما هستیم که بازنده ایم چون هنوز وقتی حرفی میزنیم میشویم ضد انقلاب و وقتی کاری میکنیم که موافق اون جمع حاکم نیست باز میشویم ضد انقلاب و باز هم ضد انقلاب اخر کسی نیست بگوید شما ایا جمعی بیشتر از باقی مردم بودید برای این انقلاب که خود را فقط وارث و پس تنها دارند این حق وتو میدانید.
خوب پس بدانید هر رای که میدهید خود را در اسیر بودن در خفقان شدن بیشتر درگیر میکنید و این بازی موسوی و احمدی نژاد فقط دسیسه ای است برای ایجاد هیجان کاذب برای به شوق اوردن من و شما و اطرافیان سرد شده
عصاری

۱۳۸۸ خرداد ۱, جمعه

رای به ایران


یه دیروز خواب ایران را دیدیم و بیدار نشدیم اما امروز نه کابوس میبینم و نه سراب یه واقعیت را میبینم که نشان از یه معلوم بیش نیست که باز داریم ایران را به خاکستر میپساریم نه به تخت جمشیدی که کوروش او را نساخته ویران ساختند و نه به شاهنامه ای که فردوسی او را برای نشان عظمت ایران به نظم دراورد اما دورغ نگفت که اگر هم زالی توی ایران است باید پر سیمرغ را برای خبر دادنش میاوردیم اما افسوس که او فقط توی خیال ما بود توی رویا وجود دارد و بس و اون عظمت نیست باز باعثی بیش برای به سحر در اوردن ما چیزی بیشتر نیست
خوب دیروز را باختیم دیروز تر را فراموش کردیم و فردایمان نیز برای مان بی اهمیت است
یادمان است احمدی نِژاد امد با هزاران امید امد اما خیره سر باز برای خواب کردن مردم میگویید شعارهایش توی 4 سال عملی نخواهد شد زمان میخواهد و با قدرت و پر شور میخواهد تمم وعدهای خود را عملی کند یادمان است توی شهر داری هنوز و هنوز هم 300 میلیارد تومان سند باز وجود دارد اما بازم خوابیم
یادمان است توی زمانی که مردم نانی نداشتند و هر چه داشتند برای جنگ و ایرانشان میدادند و کسانی دم از اقتصاد میزند و مغز اقتصاد که نه اجازه داشتند چیزی وارد بکنند و نه اجازه میدادند چیزی وارد بشود یادمون است از همان سالها این ایدهامد که همه چیز ایرانی میتواند باشد اما شد ایرانی یه همه چیز شد خراب یادمان است نه نیست جون ما بیست و اند سال نمیدانستیدم خامنه ای رهبر حال دوست و هم محلی سابق خود را برای نخست وزیری انتخاب کرده بود نه چیزی بیش از این
خوب بازم یادمان نیست که کروبی مردی در کنار مردان خاکستری رشد کرد و هر چه توانست در استیلای رژیم خورد یادمان است عروسی پسرشان به همه سکه میداد یادمان است که ایشان نه پدری داشت که باغ پسته داشته باشد و نه اینکه الیگودرز جایی است که بتوان توی اون معدن الماس و سکه طلا داشته باشد بازم یادمان نیست که توی بنیاد شهید کی و کی حاکم شد بازم یادمان نیست
خوب از مرد کوچک جنگ تا دکتر و سر لشکر و فرمانده تمام افتخاراتی جنگ به یدک کشیده محسن رضایی که همه چیز و همه کار توی دورانی که توی سپاه رییس بی منازعه بود توانست و خورد برد یاد کنیم کسی که پسرش وقتی از ایران گریخت خیلی خیلی پول بیت المال به همراه نداشت مثل برادران رفیق دوست اما باز داشت اما باز خواست به ما نشان دهد که دکترین پدرش اگر توی خانواده خودش جواب نداد و پسرش دزد در امد پدرش ریس و فرمانده ای بیش نبود یادمان نیست چه خوب
فردا یادمان باشد کی را باید انتخاب کنیم
فردا فقط ایرانمان است که انتخاب میشود برای رهبر فرزانه دشمن نامیده میشود هر کسی که ایرانش را انتخاب کند و ایرانی بودنش را باز برای پر سیمرغ به رای نفروشیم
ایرانی باشید و ازاده نه کافر دل باشیم و نه مست و دیوانه
عصاری

۱۳۸۸ اردیبهشت ۳۱, پنجشنبه

ایران در خواب؟

داشتم روزنامه نگار تنم میشودم داشتم روی هر خطی که روی گونه ام است سرمشقی از برای کتابت زندگانی میکردم اما خطی را یافتم که روی اون نه اسمی بود و نه صفتی نه یادی بود و نه یادگاری تامل را به خویشتن دعوت کردم و بی صبرانه در ضیافت او جدیت به خرج دادم و باز برد باری را شرط کردم و باز به خطهای دیگر حتی بی اشاره خیره شدم
خروس خوان با خیالی پریشان بیدار شدم و یادی که نسیان او را مهمانی خویش نگه داشته بود را یافتم و خود را در او اسیر یافتم چون او خط چیزی جز ایرانم نبود بیدار شدم و باز هم باخته دیدمش اما ای کاش هر کسی هر روزی قبل از بیدار شدن باز ایرانی بیاید برای بیار شدن
عصاری

۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۴, دوشنبه

ایران اباد اما؟!!


میخواهیم جهان را تقسیم کنید باید از خونه همسایه شروع کنیم تا اخر نقشه پیش برویم تا دوباره برسیم خونه اون دیگر همسایه ایا ما توی جهان اونهم جهان همه سهیمم نمیدونم چرا وقتی میخواهیم دیوارهای جهان را ازسمت خودمان بکشیم همه را از همه جا شامل میکنیم و وقتی میرسیم به دشمنمان همه و همه را مجاز میکنی الا خونه خودمان شاید اینم خصیصه خاصی باشد که به اون انسانیت میکند نمیدونم شاید؟
خوب بگذارید دوباره بریم سراغ چیزی که ما هم توش سهام داریم میکند مال ماست اگروباز اگرخودمان بخواهیم که اینطور باشد روزگاری که خواستند دنیا را بزرگترهای ما تقسیم کنند ما بزرگتریم غایب بودیم و حالا هم که میخواهند اون را نام گذاری کنند باز ما غافل ترین فرد اون جامعه دنیا نما هستیم برای بیداری شدن از این غافل بودند فقط یه نیت میخواهم و یه وجود که هر کسی اکر میخواهد داشته باشد هزارتا اون را داره و اگر هم نخواهد خوب یه یه میلیونی همیشه توی چیبش است میکید نه خوب برید توی انتخابات اون فعل را که هنوز خوابید را برای یه بار دیگر تجربه کنید تا بدویند باز همان خواب الوده و مست صفتی هستید که برای خلاص شدن دستاری بهتر از دسمتال روی چشمانتان ندارید و نخواهید داشت بیدار شدن یه هوس میشه و یه خواب خوش نرفته بیدار باشید تا مستی دیگران شمارا از هوش نبرد
ایران را بخواهید تا خانه خود را اباد بدارید خانه خود را اباد دارید تا ایرانتان برای مردانی بماند که ماندن ایران بر این اثر بیارزد
عصاری