۱۳۸۴ شهریور ۹, چهارشنبه

ارشاد در وزارت فرهنگ

با سلام
مطلب برداشته شده در این جا میشود گفت تفسیری است از خردنامه ویژه نامه شماه 63 همشهری به نام وزیری برای فرهنگ

میگویند روی میزش در سر دبیری کیهان این را گذاشته بود که< اله الریاسه ، سعد الصدر> این شاید برای آ« دسته از اهالی فرهنگ که نگران میزان سعه صدر وزیر جدید فرهنگ و ارشاد اسلامی هستند چیزی خوبی باشد. محمد حسین صفار هرندی یکی از شناخته شده ترین وزرای کابینه نهم است که اغلب اهالی فرهنگ او را از یادداشتهای صفحه دوم کیهان میشناسند.
صفار هرندی زاده تهران و دوران تحصیل ابتدایی را در یک مدرسه اسلامی تحت نظر جامعه تعلیمات اسلامی < تاسیس شده توسط شیخ عباس علی اسلامی > گذرانده و از همان جا با مسائل سیاسی و مذهبی آشنا شده است . شهید صفار هرندی که به همراه بخارایی و صادق امانی و نیک نژاد در ترور منصور دست داشت عموی اوست و علی الظاهر برادر زاده به عمویش نصب میشود قاتل به قاتل
رابطه او با گروه های مذهبی به همین جا ختم نمیشد . معلمان او از جمله اعضای گروه مسلح مسلمان به نام حزب ملل اسلامی بودند که در زمان تحصیل او دستگیر شدند.
صفار هرندی دردوره متوسطه را باز در یک مدرسه مذهبی یعنی مدرسه علوی رفته و در انجا با طیفی از فعالان مذهبی غیر سیاسی که تحت عنوان انجمن حجته فعالیت میکردند اشنا شدند البته بیرون از این جمع باید به حضور کمال خرازی غلامعلی حداد عادل و شهید نقدی وزیر پست در کابنه رجایی به عنوان شاگرد برجسته این مدرسه اشاره کرد
صفار هرندی سال 52 پا به دانشگاه علم و صنعت گذاشته است جایی که در استانه انقلاب پایگاه دانشجویان اصول گرا در برابر دانشجویان چپ گرا محسوب میشد دکتر احمدی نژاد نیز از دانشجویان همین دانشگاه است
با پیروزی انقلاب سیر زندگی او تغییر میکند و تحصیلاتش را باگذراندن دوره ای در دانشکده فرماندهی و ستاد مشترک معدل لیسانس در سال 72 و گذراندن دوره نظری مدیریت استراتژیک البته بدون ارایه پایان نامه دکترا در سال 72 ادامه میدهد.
صفار هرندی پیش از این فرماندهی سپاه منطقه 6 کشور را از سال 59 تا 62 را بر عهده داشتند و بعد از ان به جانشینی و سپس مسئول دفتر سیاسی سپاه به مدت یه ده تا سال 73 بودند از همین سالها است که عضو شورای تعیین و خط مشی خبر گزاری جمهوری اسلامی تا سال 76 و سر دبیری و معاون مدیر مسئول روزنامه کیهان میشود
صفار هرندی 52 ساله راهبر اصلی برنامه هایش در وزارت خانه فرهنگ و ارشاد اسلامی را بازیابی علایق بومی و سنتها و هویت دینی اعلام کرده است


خوب برای شناختن نیاز به معرفی نیست همانطور که روزنامه های سیستم خودشان معرفی میکنند ما فقط میاییم اون را شفاف میکنیم تا ببینم در این معیار چیز مهم است و چه چیزی رنگ برتری دارد
اقای صفار هرندی کسی بود که نه از هنر چیزی میداند و نه فرهنگ اما بی مبالاتی نیست بگوییم از ارشاد چیزی نمیداند ارشاد در همه نوع ان از ایشان برم اید با سر کو ب با نیرنگ و با دسیسه و با دوباره با زور
ایشان دارای اریثه فامیلی کرانمایه ای هستند که رنگ سرخ نشانه عظمت فعل اون است و تحجر سننت گرا نیز پالوده سیستم فکری اون است جایی که برای فهمیدن سختر از زمین جای نیست نستن و گوش دادن به حرف استاد که برای جواب ندادنهایش و برای فهمیدنهایش همواره حدی وجوددارد
و بعد هم در دوران دبیرستان جایی که انجمن حجته ها بودند کسانی که خود حد میگذاشتند کسانی که افرادی مثل اقایان نواب برای اونها پیشوایان حق بودند خودشان حکم میکردندو خودشان اعلام خودشان قاون ناطق بودند برای ایدهایشان این یعنی حرکت ملموس دینی از نگاه حجته در بطن مدارس دینی که نشات گرفته از جامعه حزب ملل اسلامی باشد این شان بهترین وارث فرهنگ زور گوی از نگاه سنت گرایی در لوای جمهوری اسلامی هستند
ایشان در سال 72 در ضمن خدمت با دوره ای کوتاه فوق لیسانس خود را میگرند و در سال بعد نیز تا حد دکترا ادامه تحصیل میدهند البته دوباره ضمن خدمت یعنی شبها و در خواب نیز تماما از این زمان سود میجستن برای رسیدن به این مقوله شایان ذکر است چون در سپاه مقطع به هر کسی دوبار نمیدهند و اگر کسی نیز دارای مدرک لیسانس داشته باشد هیچگونه مقطلعی داده نمیشود و از طرف دیگر زمان جدا سازی ایشان در سالهای بود که سپاه شروع شده بود به ابلاغ درجه و احکام تطبیق برای همین خیلی از افرادی که در سپاه بودند و این باعث میشد هم درجه اونها پایین بیاید به نسبت زیر دستانشان چون کسی که حتی پنجم اتدایی نیز داشت با دو مطقع میشد دیپلم و از حداقل درجه استوار دومی یا گروبان یکی شروع میشد برای ضرایب سنواتی
حالا بیایید در این گذار ببیند چند نفر در سپاه بودند و حالا نیستند که شغلهای مهمتر از سپاه گرفتند و در خلال سالهای 71 تا 73 از این ارگان خارج شدند
از وزاری اقای احمدی نژاد شروع کنید/؟؟؟؟!
عصاری

۱۳۸۴ شهریور ۷, دوشنبه

دوباره من برای خودم دوباره اون حس بد تنها و دوباره هزیان و حرفهایی که شاید تنها یه دل از بی تنهایی که خودم هم میشناسمش که در چه پستوی پنهان شده است فریاد از فغان در بر میاورد تا یه حد نیاز مند بودنش فریاد برکشد تا بی پروایی را در پرواز سکوت به بمباران افکار ملول نبازد
خوبه یه حسن دارد اون هم اعلام نمردن اما ای کاش می میرد تا دوباره دوباره دیگری نباشد و دوباره کسی را مردود افکار مریضم نکند اون نیاز اون هوس و اون شعور در کنار هم شاید حیوانی و شادی برتر از انسان بسازد تا کامروایی را به شکل یه جریان به شاهرگ هستی در نیستی بیاندازد تا شعر کامروایی را به اواز اوازه خوان تشبیح کند فریاد بزند و دوباره را تنها نخواند
مسلول

۱۳۸۴ مرداد ۲۴, دوشنبه

یار دبستانی؟

دشت بی فرهنگی ما جایی که قرار بود پر از علف های هرزی باشد که همواره در سرود یار دبستانی فریاد میزدیم اون یار دبستانی که هر بار که اون را میخوانیم تمام وجودمان شروع میشود به موج زدن و حس بیداری را به هم خواننده اون تزریق میکند و هم شنونده اون را به هم خونی وادار میکند از زمانی میاید که استیلای ظلمت به اتیلای خونخوار نزدیک و نزدیک تر میشود او.نجایی که فرهنگ و اصول و قواعد و قانون به چوب الف تبدیل میشود که باید فریاد ستم را شنید و هم تازیانه های ستم را بر بدن تجربه شده یافت
اما چه سود کی بیداره کی میخواهد ببیند کی میخواهد بشنود که ما کجاییم و ان کسانی که میاییند به فریاد رسی ما از کجاییند ایا اونها هم همکنون همراه من و شمایی که در این زندان بزرگ مبحوس اون اتیلای بزرگ اما به قیافه ای دگرکون شده با ریش سفید دیگر نمیشود گفت خون از سبیلش میریزد زندان بان وهم پادشاه زندان ما شده
اما دوباره سکوت دوباره خیالات بلند و دوباره های تکراری و دوبار اون همکلاسی که یه زمانی با ما بود اما حالا از فرسنگها دور فریاد قرهنگ را میزند که پر از علفهای هرز است اما در فرهنگستان اونها تعریف دیگری از ازادیست و از انسان بودن و حق انسانی که اصلا نمیشود با تعرایفی که در این سرزمین بوده و الان اونهم متاسفانه با جنجال انقلاب دگرکون و بهتره بگویی زیر رو شده
رییس جمهوری داریم که بعد از بنی صدر دومین رییس جمهور باسواد کشور است و انکار بعد از ایشان که کشور را بعد از واگذار کردن به دژخیمانی که اگر ایشان در اون زمان از قدرتش و از موج مردم استفاده میکرد که هنوز در تکاپو بود این بلا بر سرمان نمیامد امده است که کابینه ای دارد متشکل از عناصر سپاه و نیروهای اطلاعات و گزینش و حراست کل یعنی دوباره استبداد و دوباره مشتی اهنین در ورای مردمی که هر سال و هر زمان سرد تر مثل اهن زیر سندان سخت تر و بهتر توان تحمل این بند ها و این تازیانه ها را دارند

ما و ملت ما نمیخواهند بیدار شویندچون کسانی میاییند برای ما ایده و راه میدهند که از ترس اسیب دیدن هزاران کیلومتر فاصله دارند و البته خیلی کار حادی نیست فریاد و حتی ناسزا گفتن به این سیستم و رژیمی که فقط برای یک قشری به وجود امده که میخواهند دوباره فئودالیسم از نوع اقوام دینی در این سرزمین پاک از این سلوک پیداده کنند و تا امروز این را به بهترین نحو انجام داند و البته افرادی هم مثل اقای گنچی نیز وجود دارند که دارند در این زندان و در کنار من و شما این فریاد را میزند که در این مبارزه هم اگر زجری بکشند فقط و وفقط مکافات اعمال و طرفداریهای گذشته خودشان است البته من برای ایشان و ارمانهایشان احترام قائلم و حتی در گرد همایی که برای ایشان برای ازادیشان انجام شد هم شرکت کردم اما این نیاز است برای پاک شدن ایشان و امثال ایشان برای پرواز درافکار احاد ملت


عصاری

۱۳۸۴ مرداد ۲۱, جمعه

خلوتگاه

یه روز دیگر از این سرزمین برای فراموش شدن رفت و دیگر نخواهد برگشت الا به زمانی که ما قدرمند در تکاپوی زمان برنده او باشیم اون روز روز حیات ما در ابیدت است نه در ابهامات پاک بی غش
تکه ها زمان در حال جور شدن هستند تا اون پازلی که برنده ای ندارد و فقط من و خودم برای خودم میچینمش شاید شاید مثل همیشه برنده ای نداشته باشد اون چیست اون کیست تا سقراطی را برای مهمانی او دعوت کنیم
سربردن در این جولانگاه که هر زمانش برای ثنتی و هم مکانش برای قطعی زاده شده راه بسیار است و هدف در گم کردن راه نیست هدف در مطوف نگهداشتن را در خط سیر والا است
عصاری

خلوتگاه

یه روز دیگر از این سرزمین برای فراموش شدن رفت و دیگر نخواهد برگشت الا به زمانی که ما قدرمند در تکاپوی زمان برنده او باشیم اون روز روز حیات ما در ابیدت است نه در ابهامات پاک بی غش
تکه ها زمان در حال جور شدن هستند تا اون پازلی که برنده ای ندارد و فقط من و خودم برای خودم میچینمش شاید شاید مثل همیشه برنده ای نداشته باشد اون چیست اون کیست تا سقراطی را برای مهمانی او دعوت کنیم
سربردن در این جولانگاه که هر زمانش برای ثنتی و هم مکانش برای قطعی زاده شده راه بسیار است و هدف در گم کردن راه نیست هدف در مطوف نگهداشتن را در خط سیر والا است
عصاری

۱۳۸۴ مرداد ۱۴, جمعه

شباهت ولی فقیه با اریا مهر

با تصاویری که از تنفیض حکم ریاست جمهوری دکتر احمدینژاد در رسانه ها می دیدم نا خودگاه یاد شاه و مراسم سان از دربار میافتادم
منظورم اون دست بوسی از ولایت مطلقه خامنه ای
که البته در بعضی از نمودارها اختلاف ولی در کل خیلی شیبه بود و این باعثی شد که من بیاییم برای خودم و دیگر دوستان تشابهاتی که قابل لمس است بیان کنم تا شادی این راه برای روشن شدن بسیاری از موهومات کمک کننده باشد



در اولین نکته تشابه شاه و ولی فقیه را باید روشن کنیم
شاه البته اخرین شاهی که من و شما بر خودمان دیدیم کسی بود که وارث حکومت پدرش بود شاه جوانبخت کسی که به علت نه مرگ پدرشان بلکه به علت فشار دول خارجی که ایران را به تسخیر خود اورده بودند به حکومت رسیدی حکومتی که مشروع بودن مشروطه اون قابل لمس بود حتی اون رضا شاه قولدور هم این اصل را باور قبول داشت و این را در مسئلی که پیش امد نشان داد و هر چند در مقاطعی نیز اون را رد میکرد اما در مجموع کار نامه مثبتنی از این بابت به خود اختصاص داده بود و برای رسیدن به حکومت نیز حتی اونقدر به قانون اساسی پایبند بود که جمهوری را رد کرد و او توان داشت که حتی ریس جمهور مادام العمری باشد همانند دیگر همقطاران در کشورهای همسایه مثل صدام حسین مثل حسنی مبارک و حتی ریس جمهور سوریه اما ایشان لااقل به قانون اساسی که کلیه مردم باور و اعتقاد داشتند نیز پایبند مانند
و ولی فقیه کسی که خود را وارث امام غایبی میداند که اگر ایشان نیز بیایید و اعلام کند که من امدهام تاحکومت را از شما تحویل گیرم میدانیدبا چه دیدی به ایشان برخورد میکنند " ایشان مرتد هستند و تازه باید به صلاحیت ایشان در شورای نگهبان نیز رسیدگی شود؟؟!" این ولایتی که انها روی ان اریکه تکیه زدن بر اصولی بناشده که قانونش تماما و صرفا در جهت یک ایدولوژی است که حتی اگر ماست را سیاه ببیند چون پیروانش بر اصل مرید بودن هم پیمانند ماست تغییررنگ میدهد و سیاه میشود.
اگر در مورد سید ضیا که با رضا شاه حکومت قاجار را سرنگون کردن بخوانید متوجه شباهت بی حد اون با اعلام رهبری و البته بیعت اقای رفسنجانی با حجت الاسلام خامنهای که یک شبه ایت الله شد را به خاطر میاورید و بعد از بیست و اندی سال همان بلا را که رضا شاه سر سید ضیا اورد خامنهای نیز سر رفسنجانی اورد
و از سوی دیگر شاه فقط میتوانست سلطه بر عموم مردم بیاورد و نه اینکه با عقاید و ارمانهای اونها که تنها چیزی است که هر ملت و هر فرد داراست علاوه بر سلطه استفاده کند
از این بحث گذشته شاه فقط میتوانست موحق حق مردم باشد در مقابل دولت و اگر خیلی هم آریا مهر میشد میتوانست در بر خورد نفوذ مردم در دولت مقبله کنند اما در سیستم جاری در مملکت شاه که همان ولی فقیه است هم بر ملت و هم بر مجلس ملت و هم بر تمام ارکانی که میبایست فقط وظیفه جاری خود یعنی رهنمایی خواستگاه ملت شود را تحت نفوذ و مشیعیت خود دارد پس این استبداد خیلی سخی تر از سیستم ماقبل است

مرحله بعدی شباهت نفطه ساواک است که ساخته شده از لغات سازمان اطلاعات و امنیت کشور و سیستم اطلاعتی این رژیم که البته این رژیم دست عوامل و کارهای ساواک را بهتر بسته و همواره این را در تمام ضمینه ها اعلان و مبرهم بر مردم شده سازمانهای موازی اسمی که دیگر از شاخس ترین عناصر اطلاعات و امنیت این جمهوری اسلامی است که میخواهد همه چیز را در حیطه محافظت و پایداری امنیتی خود درا ورد
به طور اختصار فقط در سپاه پاسداران جمهوری اسلامی این رویه را با هم بررسی میکنیم تا نشان بدهد ساواک خیلی سبکتر و خیلی محتاد تر بر مردو بود تا این سیستم و این سلوک
در سپاه پاسداران که هم پای ارتش در وظایف به وجود امد تا اولا سیستم امینیت کلی کشور هم دوباره پایریزی و هم دوباره مورد کنکاش قرار کیرند که اون عواملی که دست از اریامهر خود برداشتند و به خمینی کبیر باور اوردند و لااقل به لباس خود خیانت کردند چه دلیلی دارد که دوباره این اهمال کاری را نکنند یا اینکه کسی که یک بار این کار را کرد هیچ دلیل ندارد بار دیگر اون را تکرار کند را بنا بر ساختن کردن
و دیگر وظایف سپاه کنترل ساختاری جامعه کارگری و جوامع کوچک در شهرها بود که هم جلوی حرکتهای دست جمعی را از ابتدا بگیرند و هم اینکه کنترلی بر اون محیط داشته باشد تا یک نیروی تقریبا نیمه امده را به همراه خود داشته باشد اون چیزی نبود به جز نیروی بیسج ادارات و کارخانجات که در مساجد نیز بر همین اساس بنا به پایگاه نهاد البته سپاه در تمام نیروهای خود یک کپی از ارتش دارد یعنی نیروی هوایی نیروی زمینی و نیروی دریایی و در کنار اون نیروی بیسج که توضیح ان داده شد و بعد نیروی قدس که در ان واحد عملیات خارج از مرز برای بست و گسترش ایدولوزی که بر اساس مرید ذکر شده و از بین بردن دشمنان سیستم و عقاید مخالف رژیم و نیروی مقاومت بسیج که در بالا مشروح درباریه وظایف و حیطه کاری گزارش شد و این پنچ نیرو در پایه دارای یک سیستم دوباره مرکز کنترلی وجود دارد و این نماییندگی ولی وفقیه در ان سازمان است که البته این نام در تمام دستگاهای اجرای و غیر اجرایی وجود دارد و این اداره دقیقه تمام ادارات ان نیروها را دارد برای چک کردن و مراقبت کردن ان که از ایدولوزی پای فراتر نگذارند و به همان سیستم پایبند باشند
این در صورتی است که دوباره اداره حفاظت اطلاعات نیز در ان سیستم وجود دارد که دوباره میشه گفت ساواک در ساواک است که سیستم گزینش نیروهااز اینمراحل دوباره جدا هستند بینید در چه مملکتی زندگی میکینم !!
در مورد برسی وضعیت امینتی این رژیم با رژیم گذشته که بهتر است بگوییم این شاه و ان شاه من اگر نبودم و نیدیه بودم میدانستم که مثلا خیبان اذربایجان از خیبان ولی عصر شروع میشود همنطوری که ته خیبان کاخ باز بود اما اینها اونقدر از جان خود وحشت دارند که روی ان شاه هم کم کردند چون مثلا چون فردا اقای دکتر احمدی نژاد برای معرفی کابینه خود میخواهد برود مجلس باید تمام بانکهای اون حوالی بسته باشند و هیچ وسیله نقلیه حتی موتور اطراف مجلس پارک کند ؟ایا خرابه های اون دیواری که شاه در اون از ارتش سان میدید را در اتوبان کرج تهران که به خرابه ای تبدیل شده به یاد میاورید و با رژه پرشور در بیست و دوم بهمنها که میدان به اون بزرگی را میبینند را به خاطر بیاورید

فکر میکنم تا اینجا کافی باشد تا روز دیگری و شباهتی دیگر که بخاطر میاوریم و باهم دوباره ترسیم میکینم تا ببینم در چه جنگلی زندگی میکینم شب و روز خوش
عصاری

۱۳۸۴ مرداد ۱۲, چهارشنبه

یه ورق دیگه از ایران

معمای دیگر در نقطه ای که میخواهد پازل ما حل شود ایجاد میشود اونم در واپسین روزهایی که تحولات در ایران در حال جریان است و برای رسیدن به نقطه تحلیل هر کدام باید ید طولانی داشت به هر حال جریان را با بوی ندانستن و استفهام خودمانی به جریان می اندازیم
خاتمی رفت کسی که دو تا هشت سال فقط برای ملت حرف چرت زد و برای مردم این را ثابت کرد که بابا چه قدر شما ساده لو هستید که با حتی چهار سال حرف که عمل نشد دوباره تکرار دروغهای دوباره شما را میتواند سحر کرد و این را شما بعدها خواهید دانست کسی که در دوران او اختناق به حد جنون رسید با تعطیلی بیش از صد نشریه فکر میکنم بعد از سالها 58 و 59 یه رکورد در رکود باشه در رکود خفه کردن بیان چون اول امدن و سنجیدن به چی چقدر مردم ایران نیاز دارند در ازمایشات انتخابات و خیلی راحت به اون دست یافتن و در زمانی که به قدرت رسید نرخ نفت تا به حد بی حساب یعنی 62 دلار البته خیر سر مرگ فهد پادشاه بلامنازعه اعراب مسلمان بی نشان در مرگ اما بزرگ قدرت برعکس خمینی !!!
و بیایید در زمانی که خاتمی این مسند را گرفت بسنجیم زیر ده دلار که البته از فرش نفت مستقیم یک دلار به بیت رهبری میرفت و این در معاملات خارج میز اوپک بود و به طور میان گین از این نرخ فرض کنیم ده دلاری ملت که وزارت نقت شاخص اون بود چیزی حدود دو تا چهار دلار گیرش میامد.
و نکته بعدی انفجار در برج سایه و اینکه بگوییم کنسولگری انگلیس در شمال تهران و در نزدیکی اسکان اولیای ایران اسلامی؟
چه از ترقه باشه که به اون الکیلی سرنج میگوییند یا اینکه از فلومینات جیوه یا تی ان تی فرق نمیکند مهم انفجار است انفجار یعنی انتشار پتانسیل مخالف به سریع ترین شکل این یعنی پایان خیلات بازی کردن با رژیم ایران این یعنی دیگر ملت ایران تاب تحمل در مقابل سکوت اتحادیه اروپا در مقابل رژیم خود کامه ایران ندارد بگذریم تا به ترور معاون دادستانی تهران برسیم اون کسی که مجریه عدالت در مقابل جمعی از کسانی بود که خواهان ایرانی برای رشد در دمکراسی باشند ایجاد تفکر کردن در ازاد بودن که میتوان از محاکمه کنچی و کنفرانس برلین نام برد اون قاضی کشته شد تا اون شب قاضی مرتضوی ها نتوانند راحت بخواببند بیدار بمانند تا شایدکسی دیگر را برای انگی همانند اقای سلطانی برای افشای مسئله اتمی برگزینند اگر بیایید سراغ من شاید تروریست بودنم محروز باشد میهن پرستیم هیچ .
در پایان وقتی این را میخواهم بگوییم که این هراز گاهی که از مقابل سفارت امریکا عبور می کنم با تمام قوا از هرچه فاشیسم دولتی که در کشور ما موج میزند منزجر میشوم در پلکان سفارت تندیس چند امریکایی که دست در پشت سر گذاشته اند و اسیر بودن خود را به هر زبان اعلام میکنند و در جلوی اونجایی که سابقا پرچم امریکا برافراشته میشد هم فکر میکنم قطعه از موتور هلکوپترهای که در طبس پیداکردن گذاشته باشد
بله اونها نشان چی هستند برای کی؟
اون اسیر که دارای حق دیپلماتیکی هست که در این کشور حق ایشان ضایع شد چون ما منطق اینجوری داریم و مثلا اگر سازمان چاپ و انتشارات جمهوری اسلامی ایران در کشورهای هم جوار و خاورمیانه کار همانند اونها و شاید بیشتر به اون حدی که کارمندان اون مراکز حتی از داشتن مدارک شناسایی خود سلب هستند چون مشخص نشود اونها برای جمهوری اسلامی کار میکنند و فقط اونجا شاید جاسوسی دیگر باشند از نوع چهارم
یا اینکه همانند سفارت ایران در برلین یا بیروت و یا هر جای دیگر که همه کار میکنند به جز کارهای کنسولی اعم از کشتار مخالفان رژیم ایجاد پایگاههای مخفی مخالف دولت اون کشور برای سازمان دهی ایدولوژی خاص خودشان و هزاران کار کثیف دیگر
اون موتور سوخته توی سفارت امریکا شاید برای من و شما بی ارزش باشد ولی اون سنبل این است که دولت امریکا برای حمایت از سیستم و افراد مورد حمایت خود حتی تمام نیروهای قابل خود را بسیج میکند تا انها را ازاد گردانند تا اونها همانند افراد کارمند ایران در کشورخارجی بعد از لو رفتن صرفه جاسوس نباشند؟!
عصاری