۱۳۸۴ مرداد ۲۱, جمعه

خلوتگاه

یه روز دیگر از این سرزمین برای فراموش شدن رفت و دیگر نخواهد برگشت الا به زمانی که ما قدرمند در تکاپوی زمان برنده او باشیم اون روز روز حیات ما در ابیدت است نه در ابهامات پاک بی غش
تکه ها زمان در حال جور شدن هستند تا اون پازلی که برنده ای ندارد و فقط من و خودم برای خودم میچینمش شاید شاید مثل همیشه برنده ای نداشته باشد اون چیست اون کیست تا سقراطی را برای مهمانی او دعوت کنیم
سربردن در این جولانگاه که هر زمانش برای ثنتی و هم مکانش برای قطعی زاده شده راه بسیار است و هدف در گم کردن راه نیست هدف در مطوف نگهداشتن را در خط سیر والا است
عصاری

هیچ نظری موجود نیست: