۱۳۸۷ تیر ۷, جمعه

تغییر

تغییر توی ذات طبیعت است پس از تغییر نترسید از مسکوت بودن بترسید
عصاری

۱۳۸۷ تیر ۲, یکشنبه

نامرد

کاش میشد این حس را نوشت ،نوشت که انزجار از وجود یعنی چی .
کاش میشد!
یه جا های هم است که وقتی داری حتی اون اتفاق را توی یه فیلم جایی که حداقل مطمینید که بابا این فیلم است واقعی نیست اما باز نمیتواند بدون استرس و بدون درد درون اون را رها کنید و بروید میدونید چی میشود میشود این که هزار بار خواستم نبینم که حد نامردی چیست اما باور کنید نمیشه به این انزجاز ازوجود که ادم توی لباس و لوای ادمیت چطور میشود نامردی را توی حس اورد توی دورن اورد و بی مهابا بر تر ادمیت شلاق زد و برای رسیدن به دمی هر جی میتوان ساخت هر چی را میشود احیا کرد به وطه نابودی کشید
نمیدونم حد نهایت در این نامردی چی و چقدر میتواند باشد اما باید یادم باشد که ایا رسیدن به این لذت کوتاه اما پر از احساس اگر چه نمیشود احساسی که توش دروغ باشه را از حس بودن مجزا ندانیم اما باور کردن این خیالات باز فرار از درون را می طلبد و بس بگذار با سکون همراه باشیم تا سکوت تلنگری بر خیالاتم بیشتر نزند
عصاری

۱۳۸۷ تیر ۱, شنبه

دوباره اصل ४४

سلام
یه بار پیش نیز این موضوع را نوشته بودم اما باور کنید این چیزی نیست که بشود به راحتی فراموش کرد و با یه بار گفتن تمام بشه و خلاص باور کنید تا تمام نشده ایران باید دست بکار بشویم.
اقای لاریجانی امروز در سمیناری که برای اصل ایران فروشی یعنی 44 صحبت میکرد و میگفت که اقتصاد دولتی نمیتواند تدبین کننده اقتصاد اسلامی یعنی اینکه توی این مدت سیاست گذاران و تئورسیتنهای اتفلاب اسلامی یعنی مطهری و بهشتی و دیگران نتوانسته بودند القا کننده دین توی اجتماع باشد کاری ندارم و نمیخواهم دست و پای دین را توی این مثال جایش را باز کنم اما دینی که نتواند حرفش را راحت و رک راست بزند و شرایطی را برای ایما و اشاره نیاورد چطور میتواند سعادت را به خورشید برساند.
بوجه سال 1387 بالغ بر 271 هزار میلیارد تومان است البته این بوجه را با نفت قیمت بشکه ای 30 دلار فکر نمیکنم کمتر بسته باشند بگذریم که نفت امروز بشکه ای حداقل 120 دلار است این مطالب را بکذارید کنار بروم سراغ دوباره اصل 44 که اقای احمدی نژاد در همان جلسه اعلام داشت که طی سالهای 84 تا 86 طی فروش اموال منقول و غیر منقول ملت چیزی نزدیک به 32 هزار میلیارد تومان بوده یادمون باشه که بوجه عمومی کشور امسال 71 هزار میلیارد تومان است یعنی اقایان تقریبا هر سال چیزی نزدیک به یک هفتم بوجه کشور را از این طریق به دست اوردند حالا برسیم به نفت که امسال فقط چیزی حدود 100 میلیارد دلار درامد نسیب کشور میشود با نرخ شنارو حال که خود این میشود رقمی بالغ بر 980*100 میلیارد که خودش به تنهایی میشود نهصد و هشت هزار میلیارد تومان خوب از مالیات و دیگر درامد ها کشورنیز بگذریم من که مطمنم حساب صندق ارزی که بیشتر از 20 میلیارد دلار عمرا پول داشته باشد پس اسن همه پول کجاست؟
ببیند عین حرفهای احمدی نژاد را در سخن رانی امروزش"
به گزارش خبرنگار سياسي خبرگزاري فارس، محمود احمدي نژاد رئيس جمهوري اسلامي ايران كه صبح امروز شنبه در همايش نظارت بر اجراي سياست‌هاي كلي اصل 44 در مركز همايش‌هاي صدا و سيما سخن مي‌گفت، اجرا و نظارت بر سياست‌هاي اصل 44 را مكمل يكديگر براي تحقق اهداف عنوان كرد و گفت: در فرهنگ و ادبيات اقتصاد دنيا دو روش دولت و بازار آزاد شناخته شده كه هر دو آنها داراي اشكالاتي مي‌باشد. وي به بيان ايرادات و اشكالات اقتصاد دولتي پرداخت و افزود: اقتصاد دولتي بر خلاف عدالت، زمينه ساز تبعيض‌ها، سوء استفاده‌ها، اتلاف منابع و بهره وري پايين مي‌باشد و كمتر كسي در دنيا به دنبال توسعه و تقويت اقتصاد دولتي است. احمدي نژاد با اشاره به مشكلات اقتصاد آزاد، گفت: اقتصاد آزاد نيز بر خلاف عدالت زمينه ساز تبعيض‌ها مي‌باشد و نمي‌تواند مردم و اقتصاد را به نقطه تعادل پايه‌دار برساند.
خوب یادمون باشه برای بیست سال دیگر هم روش اعتدال از نوع مثبت را پیش خواهیم گرفت و سرانجام بیست سال هم از نوع منفی شاید یه اشی بشه دهن سوز که هم چشم امریکا را بسوزنه هم دهن اروپا را راستی اگر ما این میمون را نداشتیم باید چطور خامنه ای را سرپا نگه میداشتیم
راستی این را بگم شاه وقتی از ایران فرار کرد 13 میلیارد دلار برای این اخوندها گذاشته بود به جز املاک و اموال دولتی
اما اینها اون پولها را خودند و رفتند و باقی را هم خوردند و حالا دارند باقی اموال را نوش جان میکنند


عصاری

۱۳۸۷ خرداد ۳۰, پنجشنبه

جادو

یه روز از سرزمین خدایان شروع کردم یه روز تاوان اعتماد به استاد را نوشتم اما هیچوقت از دیو و افسون وسحر و جادو نگفتم چون نه توی ذهن من میکنجد نه توی افکار شما میشود اون را پرورش دادش چون برای دوران ما نیست برای افکار ما نیست ما مجرد از این اعمال و افکاریم ما رشد یافته حقیقتیم ما تکوین شده علمیم و حقیقت نه اون حقیقت مکتوب و غیر قابل لمس گاش میشد جرات دیو کشتن را داشت گاش میشد از سحر و جادو سننت گذشت و حقیقتی را نو از دید نو دید .
راستی دقت کنید هرزگاهی سردمداران کشور ما میخواهند کاری را که بر علیه منافع ملت است و فقط برای خودشون سود دارد اسم ملت را اول میاورند و او را زنده میکنند برای تثبیت عملی که میخواهند انجام بدهند گاش این همه ستاره که توی اسمان داریم میامند برای بیداری برای شکستن این همه حبابی که پیرامون این ملت گداشتند تا دنیای اونها را کوچیک و کوچیک تر از حتی دیروزشون کند نمیخواهم بی احترامی کنم ام واقعا اونقدر بخل زده به پیرامونشون نگاه میکند که قبله نمازشون را هم از بین این همه حباب مقدس میکنند و مبتدا گاش جادو گر از این دیو زمین میرفت تا دیگر هیچ تا هیچ فاصله گران تا گران ادمیت نمیشود یا اون شاعر ونزولایی را باید حق داشت که میگفت زمین اونقدر چرخید که ادمها را به هم برسونه و نزدیک کنه اما این همه حباب که ماساخیتم هر کس را کزدیم توی حبابی و سرانجام نیز هر جند حباب را کردیم توی کلونی که اونها محصور در اب شفاف بی رطوبتد برای زندگی کردن پس مرافب فردایی باشید که حباب بین خودتون و خودتون را با تلنگری از دست خودتون نترکانید جون رطوبت برای زنده موندن حباب لازم است اما توی اب نیز از این امکان محرومیم یادتون باشه با تجدید و تفکر دیو میشکند و سحر بی اثر میشود
عصاری

استاد اخلاق یا ضد اخلاق؟

خوب این هم از مردی که تمام چیزهایی که داشت یه مرتبه به وطه نابودی کشیده شد دکتری که با همه وجهی که داشت یک مرتبه به نیستی کشیده شد و ابروی چندین و چند ساله که داشت به نابودی کشیده شد نمیخواهم با این حرفها از گناه و اشتباه ایشون چشم پوشی کنم ایشون کار پست و اشتباه بس عظیم کرده بود و واقعا گناهی کرده است که طاوانی بسیار برای جبران او به اسانی به دست نمیایید این اقا کاری کرد که زنجان بیدار شد .
نمیدونم یادتون از اقای ادب و اخلاق در خانواده از جناب حسینی یا اینکه رییس پلیس تهران و خیلی و خیلی کسان دیگر که امثال این اعمال را انجام دادند و بعد از سالها همه اون را فراموش کردند اما کاش مردم ما اینقدر بی اعتنا به پیرامونشون نبودند اینقدر خموش وار و مسکوت نمیشدند برای فراموش شدن خودمان انقدر انرژی صرف کردیم که دیکه با این تلنگر ها بیدار نمیشویم یادتون است وقتی از مافیای شکر توی کشور اسم وبردند واسم فردی را با حرف مکسر به عنوان سلطان شکر نام بردند و دم از اینکه بابا دیگه مشکلی به اسم شکر نداریم را قریاد زدند و حالا کمتر از یک سال از این اتفاق ایشون 90 روز مرخصی میکردند و از زندان ازاد میشوند و جالب است که از ازادی از تاریخ 20 اسفند شروع شده است یعنی ده روز مانده به اغاز تعطیلات عید نوروز و یا اینکه تقریبا یک ماه تعطیلی کشور و ایشون توی این مدت با اسم مرخصی جهت برگرداندن اموال دولت و دیون و جریمه که میبایست پرداخت کند ازاد شدند که هنوز هم باز نکشند به زندان شاید ایشون فقط 90 روز البته کاری مرخصی از زندان گرفته بود که قوه قضایه این نکته را نگفته بودند
راستی چشم همه هم وطنان روشن هتلهای لاله فروخته شد به یه ایرانی به قیمت 120 میلیارد تو مان بازم جای بسی خوشحالی است که این مزایده را یه ایرانی برده نه یه ترکیه ای یا یه مالزیایی که توی این مزایده شرکت کرده بود .

۱۳۸۷ خرداد ۲۸, سه‌شنبه

۱۳۸۷ خرداد ۲۵, شنبه

خط خطی

در بندم و از بند خودم آزادم هر دم به لبی بی مثال محتاجم
حلقه عشق را برون از دل دیدم اما سراب را دل بی دل دیدم
زترس حریفم شب را با تو بودم زمی و مستی شبزنده دار تو بودم



گاش میشد در بندی بودم هیچ را در نمیدم خود را رها اما بی کس نمیدیم
نمیشود این نام را بی ناز ننامم این قفس چه در بند در این تن بی خون نببنم

عصاری

۱۳۸۷ خرداد ۲۱, سه‌شنبه

افکار درون

نوشتن برای بیان دورنیاتی که از خود ادم پا فراتر میگذارد شاید کاری بس عبث باشد اما حسنش این است که یه باز پروری در درون میشود اگر حرفی از سیاست نزنم اگر حرفی از حقایقی که پیرامونون در حال عبور است نزیم چی میماند به جزحرف زدن در مورد اب و هوا و اتفافاتی که این چند وقت اتفاق افتاد
اگر از این سوگلی دست بردازیم منظورم این احمدی نژاد است که دیگه جایی را برای اسیب نرساند نگذاشته داشتم امشب سخنرانی قبل از انتخاباتش را میدیدم که داشت از اینکه مشکلات جامعه چیه و باید چکار کند دولت خدمت گذار و از این حرفهای قشنگ اما این زمانی است که خود بانک مرکزی نرخ تورم را 25 درصد اعلام میکند این میدونید جه افتاقی را توی مسیر مردم رقم میزند یا اینطوری بگیم میدونید جقدر انسان از چرخه زندگی به بیرون پرتاب میشوند؟
توی تعطیلات خمینی هالی دیز (holy days) به اتفاق پسر عموم رفتم به ارمنستان کشوری سرسبز و خرم اما مرده و مسکوت اونجا وقتی مرسی از تمام وجود شاید توی خیلی از مسایل به ایران خودمان فخر بروزیم اما یادمون باشه اونها هیچی ندارند و بدبخت هستند جاده خوب ندارند و سوخت گران است و خیلی چیزهای دیگر اما اونها دورغ و ننگ توی خریدهایشان توی پرداختهایشون ندارند اینطور بگم اونها قاچاق و بازار سیاه ندارند چون نه چیزی سوبسید داره نه چیزی توی انحصار محض است بعد از بازگشت به کردستان و بانه رفتم شهر قاچاق جایی که همه جیز را میشود به راحتی قاچاق شده اون را تهیه کرد حتی بلدوزر وقتی توی جاده های پیچ در پیچ کردستان رانندگی میکنید انتظار ندارید که یه لندکروز دوران جنگ با سرعت 120 کیلومتر از کنارتون اونهم از شونه خاکی کنار جاده از شما سبقت بگیرد و با نزدیک شدن به پست بارزسی خیلی زیبا بپیچد توی کوه و راه میانبر را انتخاب کند یعنی یه شهر با اون عظمت و با اون حجم قاچاق دولت محترم و قوه قضایه محترم نداند این ها از کجا وارد میشود
وقتی توی ارمنستان در در حال برگشت به ایران بودم از حاده فرعی عبور میکردم که شاید هر نیمساعت نیز اتومبیلی از اون تردد نمیکرد پلیس اونجا جلوی من را گرفت من پیاده شودم از ایشون ادرس پرسیدم و بعد کمی اجیل تعارف کردم و وقتی از ایشون ادرس رستوان را پرسیدم اینشون به گمانش من مشروب میخواهم حتی رفت از پشت ماشین پلیس برایم بیاورد که من نخواستم و با سختی به ایشون منظورم را رسوندم و رفتم اما توی همین ایران عزیز همان ایست و بارزسی های بانه پلیس بازرسی علنا از من سوقاتی هایی که پشت ماشینم بود که ارومیه خریده بودم کرد ایا این چیزی بیشتر از دلیلی است که این همه جنس قاچاق توی بانه است؟
راستی این اقای نبوغ این بار شیرینکاری جالبی کرده و سهمیه بنزین ادمهای مرفع که دارند اتومبیلهای پرحجم خارجی دارا میباشند را از سبد سوبسید حذف کرده تا حقوق ملت پایمال نشود اما وقتی دم غروب شما یه اتومبیل نمره دولتی که بنزین ازاد میزند را زیر پای کارمندی که به اتفاق خانواده در حال رفت امد است یاد پایمال شدن حقوق ملت نمیشود تازه بگذریم اون ادم مرفع خودش یه جزی از این ملت است اما اون اقای کارمند جزی از این ملت نیست ؟

شب خوش انکار وقتی من خاموش ترم بهتر میشود اوضاع ایران را بررسی کرد اخه هوا خیلی گرمه؟!!
عصاری

۱۳۸۷ خرداد ۱۹, یکشنبه

مسكوت

براي ننوشتن حرف بسيار است و براي نوشتن حرفي نيست