۱۳۸۷ آبان ۷, سه‌شنبه

کردان در حمایت

بیماری احمدی نژاد تشخیص داده شد: یبوست در پندار اسهال در گفتار بیماری احمدی نژاد تشخیص داده شد: یبوست در پندار اسهال در گفتار




این تبعیدی چکار که نمیکنه



تبعید کسی نیست جز جناب نیک اهنگ

۱۳۸۷ آبان ۶, دوشنبه

خدا اون روز را نیاره






خدا یا این احمدی نژاد را اگر قرار است بکشی وقتی بکش که شهید حساب نشه اخه توی حین ایفای نقش رییس جمهوری اگر بمیره میشه شهید احمدی نژاد که به اون اصلا نمیایید اخه این لباس به تنش خیلی خیلی کشاد است حتی از ریاست جمهوری هم کشاد تر خدا یا به این ملت رحم کن و منت برسر این ایران بگذار

عصاری

۱۳۸۷ آبان ۴, شنبه

اف لاینهای دوستان


اگر همه مردم دنيا جمع بشوند و به پيش من بيايند و بخواهند که تو را از من بگيرند به آنها خواهم گفت:شما چرا زحمت کشيديد من خودم مي آوردمش
مادر دکتر کردان در پی وزیر شدن فرزندش گفت : اگه میدونستم یک روز وزیر میشی حتما میفرستادمت مدرسه
چه زیباست هنگامی که در اوج نشاط و بی نیازی هستی دست به دعا برداری . جبران خلیل جبران
خداوند از تو نخواهد پرسید که پوست تو چه رنگ بود بلکه از تو خواهد پرسید چگونه انسانی بودی

با ورود احمدي نژاد به رشت ز نان رشتي در حين برداشت شالي دستان خود را بريدن
بدون هیچ چشم داشتی به زندگی لبخند بزن روزی دنیا آنقدر شرمنده ات می شود كه به تمام سازهایت می رقصد

گیرم درخت رنگ خزان گیرد تا ریشه هست ساقه نمی میرد
دوست داشتن را بايد از دختر بچه ها ياد گرفت. آنها در مقابل محبتي كه به عروسك خود مي كنند از او انتظار محبت متقابلي ندارند آنها بدون هيچ توقعي عروسكشان را دوست دارند و دوست داشتن واقعي يعني همين
عيب جامعه اين است كه همه مي خواهند آدم مهمي باشند و هيچ كس نمي خواهد فرد مفيدي باشد
از همه اندوهگین تر کسی است که از همه بیشتر می خندد ( پل سارتر
کسی که به کسی حسد می ورزد دلیل بر آن است که به برتری او اعتراف کرده
اسپانيايی ها ميگن : "عشق ساكت است اما اگر حرف بزند از هر صدايی بلندتر است " ايتاليايی ها ميگن : "عشق يعنی ترس از دست دادن تو ! " ايرانی ها ميگن : "عشق سوء تفاهمی است بين دو احمق كه با يک ببخشيد تمام ميشود

توي زندگي بعضي چيز ها بزرگ ، بعضي چيز ها کوچک ، بعضي چيز ها ساده و بعضي چيز ها مهم هستند: بزرگ مثل عشق کوچک مثل غم ساده مثل من مهم مثل تو ...
طلا را به وسيله آتش......زن را به وسيله طلا ........و مرد را به وسيله زن امتحان کنيد
مشكل اين دنيا اين است كه احمق هميشه مطمئن است و باهوش پر از شك برتراند راسل
محبت خرجي ندارد در حالي که مي تواند همه چيز را خريداري کند

روزهایی در زندگی ام سپری میشوند که در آنها به این اصل مهم رسیده ام که چقدر ارزشمند است که هیچ چیز را بر خودمان مشکل نپنداریم

فرصت ها اینگونه اند :دیر می آیند آهسته در می زنند و زود می روند

دوست واقعی شما کسی است که هیچ احتیاجی به شما ندارد اما باز دوست شماست.

آسمان برای گرفتن ماه تله نمی گذارد ، آزادی ماه است که او را پایبند می
....هیچ کس از جوی حقیری که به گودالی می ریزد ، مرواریدی صید نخواهد کرد...
روزهایی در زندگی ام سپری میشوند که در آنها به این اصل مهم رسیده ام که چقدر ارزشمند است که هیچ چیز را بر خودمان مشکل نپنداریم ..
نه از خودت تعريف کن و نه بدگويی اگر از خودت تعريف کنی قبول نمی‌کنند و اگر بدگويی کنی بيش از آنچه اظهار داشتی تو را بد خواهند پنداشت. (کنفوسيوس)
داشته هایت را دورت نچین دیوار مکن زیر پایت بگذار و پلکان کن.
عشق مقصد نیست طریقت است
همیشه غمگین ترین ورنجورترین لحظات انسان توسط کسی ساخته میشودکه شیرین ترین وشادترین لحظات رامی سازد

۱۳۸۷ مهر ۲۳, سه‌شنبه

خدا بیامورز



خوب یادمون باشه این اقای خوش مزه باید از الان تا زمان انتخابات این مشکلاتش را یدک بکشه چون از اینجا به بعد دیگه منافع انقلاب نمیگزاره هم پیمان هایشون از حماقت های ایشون همین جوری بگزنده از این بعد از کسی به فکر ریساست خودش است و بس

۱۳۸۷ مهر ۱۹, جمعه

هم وطن


شاید این بار من محنوس به نوشتم باشم و این کی برد لعنتی منجی من برای رهایی از دست این حس خراب و ویران کننده من،
دل دریا هم مثل دل اسمان گرفته همه و همه خشم گین و ناراحت انزجار از درون اونها داره به همه چیز تازیانه میزند. جه برسد به اون ستاره انتهای افق بیچاره باید بار دریا را به درون اسمان ببرد و درد اسمان را تنها و یک نفس با تمام وجود ببلعد و لب بر نیاورد
بیچاره .
خوشحالم که توی این عالم پر از بدبختی این بار سنگین را این بار من نیابد بدوش بگیرم اما وقتی اه و ناله تنها و بیکس ستاره را دارم میشنوم و حس میکنم دلم میلرزه و یاد این حقیقت میافتم شاید فردا این دل من است که قرار است این درد را تنها تحمل کنه و شاید تو هم مثل یه رهگذر میایید و رد میشی و سراخر هم با تمامیت لطف، سری به بجنبانه و دست ترتم گونه را بر سرم بکشی از ترس اینکه فردا اگر نوبت تو شد دیگری نیز باشد برای امتداد این حماقت.
اره حقاقت از سر اینکه بدون اندیشیدن لمس محبت کردن بدون تقدیر و تشویش یاری از هم کردن و بدون هیچ نیتی نماز شب خوندن
همه همه را میشود تمرین کرد و از تمرین تکرار ساخت اما دوای درد اون ستاره باز توی دست تو است و باز داری دنبال یه دست برای نوازش خود توی ایینده میکرد.
این ستاره هم میمیره این اسمان هم بیرحانه دنبال ستاره دیگری میکردد و وقتی دیگر ستاره نیافت اول من را قربانی میکنه و فرداش هم تو را. من میروم خوشحال و سرمست چون یه روز شاید هم دمی نوبتم ؛و باز نوبت اتمام زود تر از تو است . اما تو چی هم باید به امید دستی باشی که نوش داروی تو را ازتوی دستتش باید بیاورد اما یه فکر خام چون زمانی که دیگر یه پیگر بی رمق شدید اون نوش داروی را از درون مشتهای گره شده تو از درد از عصاره حسرت درونت به خشم درون به عمل امده را بی مهابا به کف میبرند و تو باز مثل من مقموم و مقعور میشی
اما وقتی نخوای چه؟ تو برنده میشوی و من کنار تو به زیباییها که تو به عزم عبور خودت از خودت رسید باز لذت زندگی شیرین را در کنار تمام کسانت تجربه میکنم چون اونجا تو حداقل دلت برای خودت وهم من سوخته و فقط با این دید خواستی چشمهای سرمست از خوابت را یه بار دیگر حتی با درد از تمام گذاشت بیدار نگه داری
خوب دریا ایران تو اسمان ایران تو من یه ایرانی و تو هم یه هم وطن من
پس بیدار باش و دلت را برای سرزمین خودت با مشتهای گره شده اماده نگه دار و پاسداری کن از کیانی که هر روز یه ستاره اون داره بلعیده میشود توسط یکی این دوستان خوش سیما
بیدار شو هم وطن
عصاری