۱۳۸۷ مهر ۱۹, جمعه

هم وطن


شاید این بار من محنوس به نوشتم باشم و این کی برد لعنتی منجی من برای رهایی از دست این حس خراب و ویران کننده من،
دل دریا هم مثل دل اسمان گرفته همه و همه خشم گین و ناراحت انزجار از درون اونها داره به همه چیز تازیانه میزند. جه برسد به اون ستاره انتهای افق بیچاره باید بار دریا را به درون اسمان ببرد و درد اسمان را تنها و یک نفس با تمام وجود ببلعد و لب بر نیاورد
بیچاره .
خوشحالم که توی این عالم پر از بدبختی این بار سنگین را این بار من نیابد بدوش بگیرم اما وقتی اه و ناله تنها و بیکس ستاره را دارم میشنوم و حس میکنم دلم میلرزه و یاد این حقیقت میافتم شاید فردا این دل من است که قرار است این درد را تنها تحمل کنه و شاید تو هم مثل یه رهگذر میایید و رد میشی و سراخر هم با تمامیت لطف، سری به بجنبانه و دست ترتم گونه را بر سرم بکشی از ترس اینکه فردا اگر نوبت تو شد دیگری نیز باشد برای امتداد این حماقت.
اره حقاقت از سر اینکه بدون اندیشیدن لمس محبت کردن بدون تقدیر و تشویش یاری از هم کردن و بدون هیچ نیتی نماز شب خوندن
همه همه را میشود تمرین کرد و از تمرین تکرار ساخت اما دوای درد اون ستاره باز توی دست تو است و باز داری دنبال یه دست برای نوازش خود توی ایینده میکرد.
این ستاره هم میمیره این اسمان هم بیرحانه دنبال ستاره دیگری میکردد و وقتی دیگر ستاره نیافت اول من را قربانی میکنه و فرداش هم تو را. من میروم خوشحال و سرمست چون یه روز شاید هم دمی نوبتم ؛و باز نوبت اتمام زود تر از تو است . اما تو چی هم باید به امید دستی باشی که نوش داروی تو را ازتوی دستتش باید بیاورد اما یه فکر خام چون زمانی که دیگر یه پیگر بی رمق شدید اون نوش داروی را از درون مشتهای گره شده تو از درد از عصاره حسرت درونت به خشم درون به عمل امده را بی مهابا به کف میبرند و تو باز مثل من مقموم و مقعور میشی
اما وقتی نخوای چه؟ تو برنده میشوی و من کنار تو به زیباییها که تو به عزم عبور خودت از خودت رسید باز لذت زندگی شیرین را در کنار تمام کسانت تجربه میکنم چون اونجا تو حداقل دلت برای خودت وهم من سوخته و فقط با این دید خواستی چشمهای سرمست از خوابت را یه بار دیگر حتی با درد از تمام گذاشت بیدار نگه داری
خوب دریا ایران تو اسمان ایران تو من یه ایرانی و تو هم یه هم وطن من
پس بیدار باش و دلت را برای سرزمین خودت با مشتهای گره شده اماده نگه دار و پاسداری کن از کیانی که هر روز یه ستاره اون داره بلعیده میشود توسط یکی این دوستان خوش سیما
بیدار شو هم وطن
عصاری

۱ نظر:

ناشناس گفت...

salam
یک عمر ندانستیم بیداری خویش از خواب
گفتن که بیدارید گفتیم که بیداریم
مسلم