۱۳۸۷ خرداد ۲۱, سه‌شنبه

افکار درون

نوشتن برای بیان دورنیاتی که از خود ادم پا فراتر میگذارد شاید کاری بس عبث باشد اما حسنش این است که یه باز پروری در درون میشود اگر حرفی از سیاست نزنم اگر حرفی از حقایقی که پیرامونون در حال عبور است نزیم چی میماند به جزحرف زدن در مورد اب و هوا و اتفافاتی که این چند وقت اتفاق افتاد
اگر از این سوگلی دست بردازیم منظورم این احمدی نژاد است که دیگه جایی را برای اسیب نرساند نگذاشته داشتم امشب سخنرانی قبل از انتخاباتش را میدیدم که داشت از اینکه مشکلات جامعه چیه و باید چکار کند دولت خدمت گذار و از این حرفهای قشنگ اما این زمانی است که خود بانک مرکزی نرخ تورم را 25 درصد اعلام میکند این میدونید جه افتاقی را توی مسیر مردم رقم میزند یا اینطوری بگیم میدونید جقدر انسان از چرخه زندگی به بیرون پرتاب میشوند؟
توی تعطیلات خمینی هالی دیز (holy days) به اتفاق پسر عموم رفتم به ارمنستان کشوری سرسبز و خرم اما مرده و مسکوت اونجا وقتی مرسی از تمام وجود شاید توی خیلی از مسایل به ایران خودمان فخر بروزیم اما یادمون باشه اونها هیچی ندارند و بدبخت هستند جاده خوب ندارند و سوخت گران است و خیلی چیزهای دیگر اما اونها دورغ و ننگ توی خریدهایشان توی پرداختهایشون ندارند اینطور بگم اونها قاچاق و بازار سیاه ندارند چون نه چیزی سوبسید داره نه چیزی توی انحصار محض است بعد از بازگشت به کردستان و بانه رفتم شهر قاچاق جایی که همه جیز را میشود به راحتی قاچاق شده اون را تهیه کرد حتی بلدوزر وقتی توی جاده های پیچ در پیچ کردستان رانندگی میکنید انتظار ندارید که یه لندکروز دوران جنگ با سرعت 120 کیلومتر از کنارتون اونهم از شونه خاکی کنار جاده از شما سبقت بگیرد و با نزدیک شدن به پست بارزسی خیلی زیبا بپیچد توی کوه و راه میانبر را انتخاب کند یعنی یه شهر با اون عظمت و با اون حجم قاچاق دولت محترم و قوه قضایه محترم نداند این ها از کجا وارد میشود
وقتی توی ارمنستان در در حال برگشت به ایران بودم از حاده فرعی عبور میکردم که شاید هر نیمساعت نیز اتومبیلی از اون تردد نمیکرد پلیس اونجا جلوی من را گرفت من پیاده شودم از ایشون ادرس پرسیدم و بعد کمی اجیل تعارف کردم و وقتی از ایشون ادرس رستوان را پرسیدم اینشون به گمانش من مشروب میخواهم حتی رفت از پشت ماشین پلیس برایم بیاورد که من نخواستم و با سختی به ایشون منظورم را رسوندم و رفتم اما توی همین ایران عزیز همان ایست و بارزسی های بانه پلیس بازرسی علنا از من سوقاتی هایی که پشت ماشینم بود که ارومیه خریده بودم کرد ایا این چیزی بیشتر از دلیلی است که این همه جنس قاچاق توی بانه است؟
راستی این اقای نبوغ این بار شیرینکاری جالبی کرده و سهمیه بنزین ادمهای مرفع که دارند اتومبیلهای پرحجم خارجی دارا میباشند را از سبد سوبسید حذف کرده تا حقوق ملت پایمال نشود اما وقتی دم غروب شما یه اتومبیل نمره دولتی که بنزین ازاد میزند را زیر پای کارمندی که به اتفاق خانواده در حال رفت امد است یاد پایمال شدن حقوق ملت نمیشود تازه بگذریم اون ادم مرفع خودش یه جزی از این ملت است اما اون اقای کارمند جزی از این ملت نیست ؟

شب خوش انکار وقتی من خاموش ترم بهتر میشود اوضاع ایران را بررسی کرد اخه هوا خیلی گرمه؟!!
عصاری

هیچ نظری موجود نیست: