۱۳۸۵ آبان ۲۶, جمعه

خواب طولانی من


روزگاران دارند از من سبقت میگیرند و با تمام سرعت از تمام حرفهایی که با هم زده بودیم فاصله و باز فاصله شون را زیاد تر میکند چشمهای خمارم باز نمیتواند تا این غریزه را درک کند پیری و فرتوتی شاید کمک کننده باشد برای فراموش شدنم و فراموش کردن اما ایا این بیشتر از مردن است
حرفهاییم تمام بشونیستند چون خرجش کمی فکر کردن است برای پی بردن به نادانیم
برای رسیدن به این مهم نباید از هیچ کوهی بالا رفت و نه باید از هیچ ناممکنی ممکن ساخت فقط باید بهتر دید فقط باید روشن دید و فقط باید از من گذشت از این همه یان و از این همه فریاد و فغان که فقط هزنین است و بس را شنید و بعد نشنید
اما ماورای این همه کج خلقی و نادانی برای من یه خرسنید است برای شما نمیدانم شاید به بهالت گذراندن زمانتان باشد و بس اما برای من همانطور که به عرض میرساندن نشانه پیری است نشانه مردن است نشانه مرگ است در نرسیدن به ارزوهایی قشنگ که اون میبایست تا الان حداقل صرف میشد که نشد میشد زندگی را طور دیگر دید میشد زندگی را زیبا تر دید اما نشد و نخواستم بشود و مقصر من بیشتر نیستم
میدانم یک بار بیشتر نیستم میدانم برای زندگی کردن باید کاری بکنم برای زنده بودنم باید تلاش کنم .و برای رهایی از خواب باید قسم به نخوابیدنم قسم به بریدن زنجیرهایی که حصاروار در پیرامونم کشیدم بخورم و نشکنم اما تردید و اما خواب نیمروز که من را مست خودش کرده نمیگذارد فکر کنم من را با دلایلی هر چند سخی و هر چند کودکانه به خیالات پریشون میبرد تا به یاد اونها نیافتم اما کاش این نادانی یه شب از این دل من میرفت شاید یک شب ضمیرم را نتواند بیدار کند اما میشد گفت توی اون شب حداقل بیدار بودن ازاد بودن را میتوانستم با تمام حرمان در تمامی یاختهای خود حس کنم گرم شوم برای روزگارانی که برای زنده بودن میبایست انرژی ادمیت را صرف کنم توکه داری این حرفهای شاید بی سروته و شاید بی نقاب را بخونی بدان اینها پر از سرافکنده برای راوی اون است و تو ای خواننده بدان که اینها قسم دوباره شاید اگر هم نباشد اما حرفی است که برای اولین بار این تن بریدیه از زبان این لسان بریده داره فریاد میکند داره فریاد از این بی دادی خودش میکنه کسی که میخواست برای خودش ارمی بسازد که شداد نیز در بدو ورود مات بماند اما دربطن حرکت چشمهایش با خیالات ارم و شداد مبهوت شد اما اون کسی که حامی من است هرزگاهی به طریقی با نیشتری یا با لطافتی خاص سعی در بیدار کردن این خوابالوده تن میکند اما ایا بیدار بشو است؟
عصاری

۱ نظر:

ناشناس گفت...

چی بگم بازم خودم محکوم میشم