۱۳۸۴ اردیبهشت ۱۵, پنجشنبه


یک بار دیگر من و خودم تنها شدم و دوباره دل پریشانیم گریبانم را گرفته و برای دلتنگی هایم ارزوهای نو دارم دوباره برای رسم شدن رسام میشوم اما چرا؟
خلوت کده خود را باید به هر کیش و ارزو فریاد نداد تا برای ورود به اون حریم امن هر کس جرعت نداشته باشد
در خلوت کده همیشه تنهاییم را باید با افکار ملول تقسیم کنم به اون اجازه بدهم تا بالهای خیال انگیز خود را به احتزاز دراورد تا با گردش در گمانها مسرور و شاد برگردد.
برای لذت داشتن لذت کشیدن نیز عمری باید به فریبی داد تا غفلت را به دلیل بودن باخت
گاشکی دیوانه بودیم نه اون که شما تصویر از دیوانگان و یا از مجنونین داشتید دیوار نو دیوار نویس نو عاشق نو و دلتنگی نو اما با دلبردن نو در لباس تن کهنه و مندرس اما مگر میشود الا خود را به دیوانگی انکاشتن
عصاری

هیچ نظری موجود نیست: