۱۳۸۴ آبان ۲۴, سه‌شنبه

فقط!! شد؟؟

یه بار هم ، دیگر شد
یک هم اوا یک شب گرد شد
او نشناخت من را
چون شب تاریک دل، من را تنها شد
کسیت ان شب رو
که نیمه شبی را برای زمان پرواز شد
شبی گذشت مثل یا بار دیگر
تنی گذشت مثل ان مزار پر از جان شد
شب گذشت تاریک شد نیام به نافله دل
لام شدو در این دیر به مکافات شد
بیداری ره رو که غفلت
این شب اویز را همراهی شد
ترسم که اینجا تنها شوم
مثل خودم به تنم شده تنها شد
نوای هر شب دوبار مثل بوف ترسناک
شب دل مثل اون تنها ترسناک
شد نشد اخر مضرابم
که او نیز مثل من تنها شد
وقت رفتن دل من تنها یار توست
مغرور شده در دل تو اما تنها شد

فقط عصاری شد؟!!!

هیچ نظری موجود نیست: