۱۳۸۴ آذر ۱, سه‌شنبه

شب و تاریکی و ماهش

ستاره اون یار تنها شب سلام
خوش بحال ستارهها چون ماهشون را در واری این زمین خاکی میبینند و برای هر شب خودشون با اون هرازگاهی هرچند کوتاه حرفی از دل و تاریکی و محنت و شبستان بی شب میگوییند و برای ان چند شب نیز یه دوباره خاطره میگذارند
دوباره،این کلمه بی منطق در استواری تکرار بی اسا س حرف تکرار شده دوباره حرف یا عمل منطق یا سند هرچه باشد تکرار است و دوباره را به رخ کشیدن
میپریم از این شب تا روز را بیاید دیدن چون بی معنی میشود این دنیافانی با این شب بی دل
بی دل اما شب اما تاریکی بدون ایینه بدون شمع و چنگ و اشک بیداری را باید با چه دید تا اشک را در ترانه چنگ به اسیر ی نبینیم
شب مرده تاریک روز را نجوا میکند و مرده شب،ستاره روز چه خوابی که نه شب بیند و نه خواب شب

هیچ نظری موجود نیست: