۱۳۸۴ اسفند ۱۲, جمعه

مکر


زمان باید صرف تاریخی بشود که ازادی در اون جاری باشد تا لذت سپردن تن خاکی را به زمهریر اتش زده اخرین شب زندگی پر از افشره دردمند مفلوک بودن در سکوت نباشد
روزی دیگر هم به تاریکی ازادی ایران سپری شد من و تو اینجاییم دنبال خیالات هرروزی و دوباره حرفهای تکراری دوباره که فقط میتواند برای مدتی ما را از خواب نخوت بیدار نگه دارد اما خود زمان نیز ما را در عمیق تر فرو رفتن در این انسان کمک میکند حتی برای یک شب دیگر
از چی بگوییم با هم تا دوباره ما را مسرور در شنیدن حرف تازه و خواب برانگیز کند تا شاید تکانی بر این تن خاکی خاک الود ما باشد
از "مکر" بکوییم یا از خرامان رفتن یا زا بازی دوگانه یا از دسیسه های سیاست متدی که اون را بر تقدیسی محکم و مبرا از عیب اب غسل داده اند اون چیزی نیست جز دین دینی که مگر را برای ابقا برای خود اصل قرار داده و خوب حکومتی کهخ بر پاییه اون بنابشود دیگر نظام نام ندارد اون میشود رژیم چیزی که بر نظم درستی راستی و صداقت جایی ندارد واما در شگرفم که چرا پیامبراشان امین بوده راستگو بوده اگر مکر را میشناخت اگر با مکر زدهها و مکر دیدها اشنا بوده ؟
مکر را حتی بر خدای خود نیز مستولی کرده اند تا تن کثیف این ادمها را پاک کنند حتی به بددیدن چیزی که قدرت دینش را نمیتواند در تصویر خیال موهون خود ببیند
اما کجایی او کجاست چه نیازی است برای مکر او برای مکر ما ایا او در قافیهایی که ما اون را محدود بر خود داریم ایا اصلا میکنجد در کوزهای که خود سازنده اوست با دسیسهای حتی شیطانی نیز نمیتواند جایی بگیرد الا در بالا بودن از حد او که نیست جز خدایی بر او چون او فقط از خواستن بر وبدنش میتوانمد بسازد او را نه بر اهتمام بر ساختنش مثل ما
از چی بگم تا تن خاکی خود را خاکستری تر نبینم بلند شوم تا با تویی که بلند تز ار من میبینی دنیایی بدون مکر خیال انگیزان کسانی که خود را بالا تر از هر انسانی میبیند ببنیم منفرم از غایتی که بر این قیام زدگان مرتد خدای زده بر خود میبینند
کاش دوباره مرا خوابی میباید شد تا نینبم این همه درد نادیده را تا تو را هم ازاری بر ازادی بیان من نبود
عصاری

هیچ نظری موجود نیست: