۱۳۸۴ مهر ۱۴, پنجشنبه

خاکستری نه سرمه ای

بنام ستایش شونده هر کسی را مرامی است برای دل بر کسانی نیت بر قراعتی است و بر کسانی نیز فطرتی است برای ستایش که شاید هیچ را با کسانش نشود مقایسه کرد.
و اما از روز سیاست بگوییم که نگوییند خاکستری هستیم من بیشتر از اونکه خاکستری باشم سرمه ای هستم که چرا اون هم در یافتنش ارزشمند تر میشود بگذریم چون شخصی برایم این پست را گذاشته بود که چرا سیاست مینویسم و چرا خاکستری اولا اینجا سرزمین من است شما در اون مهمان خوب بیایید و از چیزهایی که شاید در اون برای مسیری اگر بدرد بخورد بردارید اما اون برای من است و برای دل من پس به حریمش لگد نزنید

خوب بیاییم به پیرامونمون بنگریم اولین سالی است که روزه نمیگیریم بیشتر از اونکه فکر کنیم برای خیلی چیزها سریع تر اون که من تفکر میکردم اتفاق افتاد است و من را در برهانهایی که هنوز به اون کاملا نیاندیشیدم رسونده است اما این بار اونها باید بی استند تا من برای هر کدامشون راهی بیابم چون اونها از دید من و برای من معنا مییابند در حقیقتی که من میبینم شاید بد و شاید خوب اما این شعر حافظ را نمیتوان فراموش کرد
ماه رمضان شد می میخانه بر افتاد باده و شراب به وقت صحر افتاد
عصاری

هیچ نظری موجود نیست: