۱۳۸۴ آبان ۶, جمعه

بسیج؟ یا

خوب همه دیدند که خمینی گفته بود اسرائیل باید از صحنه روزگار محو شود خوب ایشان چون همه میدانستند زیاد حرف چرت میزند به روی خودشان نیاوردند تا اینکه دروه دنیا به روزی امد که خمینی مرد مرد تا مردم دنیا بفهمند خوردن جام زهر یک باره ادم را نمیکشد بلکه اون مثل باد هواست که بعضی ها میخورند و باقی میمرند بگذریم دورگردن چرخ خورد تا جانورانی را به خود دید که میگوییند بسیجی کسانی که تا به حال به این جانور بر نخورده اند میبایست خیلی مراقب خود باشند اونها یک انسان هستند اما با پسوند بی یعنی بی مبالات یعنی بی خیال یعنب بی حرمت یعنی بی پبات و هزاران بی دیگر که در منش یک انسان هستند
کسانی که میخواهند صوفی گران باشند در لباس صوفی اما در بیابانی که به ان تمدن جا میگوییند اونها بی اندکه بدانند میخواهند تسخیر کنند اما نمیدانند تسخیر کننده چه چیزی هستند یادتون توی زمان چنگ این صدام بد بخت گیر چه کسانی افتاده بود اونها حتی از کشتاپوی المانهای نازی نیز خطر ناک تر بودند اگر انها میتوانستند به اطلاعات و ابزار اونها دست بیابند میدانید چه میشد میگوییند که خدا خر را میشناخت و به اون شاخ نداد درست عین بسیجی است
میدونید مثلا زمان چنگ به اونها تاکتیک میاموختند و به انها اعلام میکردند که بلب فلان تپه جایی است که میبایست گرفته شود اما اونها مثل لودر میرفتند شانس اورده بودند که اقتضای طبیعی ادمیت اونها را به سمت خواب میکشاند یا اینکه انرژی اونها تمام میشد وگرنه اون تبه مورد بحث که چه عرض کنم چهار گلیومتر جلو تر از اونها را هم بی مطالعه میگرفتند
خوب حالا اون بیسجی صفت میشود رییس جمهور کسی که نمیتواند اعتدال داشته باشد نمیتواند شعور داشته باشد نمیتواند بفهمد تا بسنجد خوب میدانید میشود اونکه بعد از ریاست جمهوری هر جا نشست تا حرفی بزند یه مشکل درست کرده اندازه یه دوچین بیشتر از اون علف هیا ریش رهبرش فزرانه خانموم منظورم
اونقدر دیگه در خود بالیده شده اند که دیگر ماورای خود و پس خود را هم نمیتوانند بسنجند تا ببیند
عصاری

هیچ نظری موجود نیست: