۱۳۸۶ دی ۵, چهارشنبه

خود کشی

میخوام دیگه بیدار بشوم بیدار و پویا چیزی که داشتمش و ندارم چیزی که بودم ندارم برای خود کشی چیزی لازم نیست الا نمو و رشد ملامتها و الام نمیخوام بی خیال باشم نمیخوام فراموش کار باشم میخوام صحیح ببینم بهتر تصمیم بگیرم و برای تمام کسانی که دوستشون دارم و اونها نیز به احتمال زیاد دوستم دارند را احترام خاص داشته باشم و با خوبی از اونها یاد کنم نه دیگه ستاره ای است برای شب رنگ شدن نه دیگه تنهایی است برای توی کویر بودن همه را خواهم کشت تا خودکشی کردن دست جمعی همه دلفینهای زمین با تمام بدیهای من هم سان نباشند اونها از شرم میروند و من پاک شدن شر یهایم کاش تو نیز این ارزوم را برایم میکردی و این ارزوی را برایم تشویق یه هفته ای که داشتم میمیردم برای هر دمی یه رسم خودکشی طرح میکردم خود کشی فقط مردن نیست صرف فعل بی مصرف بودن صرف عمل بی خیال بودن است و بس چون مردن فرار اخر است به پنهان شدن
راستی سلام سرزمین زیبای من
عصاری

هیچ نظری موجود نیست: