۱۳۸۴ تیر ۴, شنبه

این اواز را به خاطر بسپار شاید زمانی دیگر تکرار شود خاطرات دیر باز

می گفتنند که همه حرفها نوار ه
یکی میگفت نوار که پانداره
میگفتند شب ابستن صبحه
زمستون که بره فصل بهاره
گفتند و شنیدیم و همه پا داراوردیم
رفتیم و رسیدیم تا باین شوق که بردیم
مابود و نبود را دست نابودی سپردیم
یه سیلی جاناه در این حادثه خوردیم

همه روزهای هفته همون جمعه خون شد
هزار باغ گل سرخ خشکید خزون شد
هزار غنچه که پر پرشد
واز شاخه زمین ریخت
زمین لرزید و لرزید
نه اون موند و نه این شد
حالا باقی چی موندهنوار پاره پاره
به هر کی میکی پاشو میینی که پا نداره


برداشت از ترانه نبیزاده سال 83

هیچ نظری موجود نیست: