۱۳۸۴ تیر ۱۵, چهارشنبه

Plz see this text with "view/encoding/unicode
سلام دوستان
امروز هم مانند دیگر روزها به پایان رسید و من و شما دوباره در خیالاتی که ما را به افقهای روشن ختم میکند غرق هستیم و دنبال او عبا به دوشی میکردیم که ما را به سرمنزل حقیقت و آزادی برساند اما چه خوابی و چه رویای زیبایی
پس فردا هیچدهم تیر ماه است روزی که مردم فکر میکنند مردم دوباره شاید ازادی بیابند و در کویی که دژخیمان در اون منزل کرده بیرون رانده شود اما دوباره موهومات و دوباره دوباره های تکراری
نمیدونم که چرا کسی نیست که جرعت داشته باشد و بخواهد از حقی و حقیقتی که همواره در ذهنش از وجودش میسازد دفاع کند و بلند فریاد بزند .
میدونید ما مردمی داریم سحر شده حتی به بلند ترین فریاد هم بیدار شدنشون با هزار شاید و اما است دیگر حتی حسی برای بیدار شدن از این روزهای باری اونها هم ارزویی شده دست نیافتنی اما چرا
شاید این ارمغانی باشد که هممیهنانمان در خارج از این دایره برایمان ساختن و ما را به زمان موعود وصل میکنند و ما را در زمان محصور
کسی نیست بپرسد از خودش ، باید بودن را ثابت کرد باید فریاد کرد تا فهمیده شود باید اعتراض خود را با خاموشی نگوید این خاموش بودن در سنت ما یعنی موافق بودن یعنی مسکوت بود با میل مثبت اما تا کی؟
این حرف من از این نیست که سیرم یا گرسنه این حرف کسی است که میخواهد مانند کسان دیگر نباشد میخواهد بودنش را به اثبات برساند تا برای بودنش نرود به بینگ بنگ بزرگ و یا اسلام و هر کیش و اینی که شاید در اون جوابی برای بودنش بیابد
بیدار شوید تا اگر فرزندتان از شما پرسید برای خودتان هیچ و برای ما هم هیچ کاری نکردید مغموم نکردید
از خودتان بپرسید که ایا شنیدید و ایا میخواهید دوباره سکوت کنید؟؟
اگر پاسختان منفی نیست جواب بدهید و اگر میخواهید بخوابید دیگر نه بوفی است نه آن هزاردستان
عصاری

هیچ نظری موجود نیست: