۱۳۸۵ مهر ۲۸, جمعه

هزار دستان


ادمهای همواره در جریاناتی گم میشوند که خودشون شاید اصلی ترین مسببهای اون جریان بوده باشند اما وقتی تقریبا تعداد گم شده ها خیلی بیشتر از تمام فاعلین میشود ادم بی شک میاند که دشمن کیست داخلی است یا اجنبی باید یه بار دیگر با تاریخ دوست شد باید یه بار دیگر از تاریخ درس گوش ندادن تفسیر نکردن و باز هم فراموش کردن را به خاطر اورد دلم برای تاریخ تنگ نشده دلم برای خودمان دلم برای تمام ادمهای این دینا که رفتند و ما را بااین درسهای تکراری تنها گذاشته اند تنگ و دلتنگی میکنه و یاد بیاوریم اسامی که شاید یه روزی یه جریان را شروع کردند و بازنده اصلی اگر چه من و شما و ملت نیز هستیم اونها کسی بیشتر از همه ما هستند و بس
از خمینی و قطب زاده بگوییم یا از بنی صدر یاد بیاوریم از هادی غفاری به خفا نشته بگوییم یا از حسینعلی منتظری مرطود از خلخالی طوفانگر بگوییم یا از شفیعزاده محجور از بهشتی بگوییم یا از کنی از گوشه نشین جماعتی بگوییم که یه شبه راه هزار سال را طی کردند اما دمی فقط خوابیدند از رهبر بی کلاه یا هزاردستان بگوییم یا از استاد اون رفسنجانی از مهدی هاشمی بگوییم یا از محلاتی از هرکسی بگوییم به نوعی مردود شده درسهای تاریخ شده اند اون جایی که ریشهری میماند تا مطیع حاکمی بشود که حکم شرع حکمش تمام و کمال انجام شده را باید ،بیاوریم یا ابو شریف را که گم شد چقدر تاریخ زننده میشود که تمام مهرهایش را باید کنار هم بنشونیم تا برایمون یه داستان تکراری را بگویید و باز اخرش بازنده شاید دوباره تاریخ بشود که من و تو و ما هیچکدام از اون درس نمیگیریم و بلکه چشمانمان را بروی واقعیتی میبیندیم که داره باردیگر و بارهای دیگر تکرار میشوند و باز و یه بار دیگر به ادم دیگر نسبتش میدهیم و بعد هم نسیان
از ادمهای درجه یک تا اونجایی که یاد دارم میشمارم از رفیق دوست و از ایت از چمران و گروه امل لبنان از ابوشریف از احمد خمینی از یزدی از کیانوری از سرهنگ قزافی لیبایی تا یاسر عرفات فلسطینی از موسی صدر لبنانی تا احمد اقبال پاکستانی ، بهشتی از باهنر یا از دعایی و یا از صادق طباطبایی یا حبیبی توسلی را که نمیشود کمرنگ کمان داشت تا شیخ کروبی تا محمدمنتظری از اقای دستمالچی تا اقای سید جلال تهرانی اقای سنجابی اقای مطهری تئوریسن یا بار دیگر کسی را باید بیدار کرد؟؟؟
یاد کودتای نوژه بی افتادید یاد کودتای قطب زاده بی افتادید یاد فرار بنی صدر بیافتید یاد دکتر کیانوری بی افتید یاد گشته شدن بهشتی بی افتید یاد داستان بلند قهدیجان بی افتید یاد نجف اباد و منتظری یاد مردن احمد خمینی در یک شب رمضان و یا اینکه یاد خاموشیهای شدن های محمدی نیک و حجاریان و فریاد کور شده ایت الله شریعت مداری یادی از این همه کسانی که امدن برای شروع کردن و خودشان پایانی بیش نبودند
میگوییند انقلاب هموراه فرزاندان را میخوره اما ایا این حکایت از بیش نیز نبوده که فرزندان سحر شده بودند و دست بیضایی میخواست تا اون را ازگریبان نادانی بکشد بیرون ؟
بیشتر دقیق بشویم توی این همه افراد رنگارنگ کی برده شدکدام طیف پر رنگ تر از باقی شدند و کدام رنگ غالب برای تمام رنگها شد غرب رفتهگان شرق رفتگان قم رفته ها یا کسانی که در واپسین لحظات دم در خانه نوح با کشتی که نه با طناب کشتی خود را از مثلا ظلالت که نه شاید غافله دزدان که عقب مانده بودن رساندن و هزار دستان نیز امد و اونها را تا دم در ناخدایی اون کشتی برد احمدی نژاد فزرند کدام است حداد عادل دست نشانده کدام است شاهرودی در کدام کوه بود تا در این روز با این فرزند خلف دست بیعت بدهد رفسنجانی مرد هزار دستان نیز الان مردود خود شده مردود خیال بافی خود کروبی شیخ زاده هم خام زر شد و مثل کنف نیم سوخته عشق شب تاریک اونهانیز دیر و زود خواهند به خلوت رفتن را تجربه میکنند و مثل کسانی میشوند که دیروزتر این تجربه را تکرار کردند الان هراز دستان فقط در فکر فرار از باختن است اما تا چند حرکت ایا بیشتر میتواند دوام داشته باشد شاید خبرگان اخرین مرحله تا اچمز شدن باشد اما بازنده اصلی من و تو هستیم که باز تاریخ را فراموش کردیم و دنبال خیالات پرت و هپروتیم هستیم
بیدار شدن شاید یه روزی حاصل شود که نه من توانم برای حتی نوشتن است ونه تو توانی برای حتی دیدن داشته باشی
عصاری

۱ نظر:

ناشناس گفت...

سلام
جزای انکه نگفتی تو شکر روز وصال
شب فراق نخفتی لا جرم زخیال
غزال اگر به کمند اوفتد عجب نبود
عجب فتادن مرد است در کمند غزال
جماعتی که نظر را حرام میگویند
نظر حرام بکردند و خون خلق حلال
به ناله کار میسر نمی شود سعدی
ولیک ناله بیچارگان خوشست بنال
امیدواریم که بالا خره گوشها و چشمها شنوا بشه اگرم نشه ما امیدواریم
برو انجا که بود گوشی و چشمی با کس
قاصدک در دلمن همه کورند و کرند
سرشار باشی