۱۳۸۵ شهریور ۱۱, شنبه

دیروز نامه

دیروزم با رهگذر شروع شد اما با خواب تمام شد امروز شد اما دوباره خوابیم و رهگذر رفته و به مقصود رسیده
دیروزم را با خون بی رنگ در ایران نوشتم دیروزم را به ارزان بودن ادم در ایران نوشتم چیزی که انکار اینجا جز بی ارزشترین و بی بها ترین چیزهاست میایید و میروم اما ؟؟ فکر میکنید اگر اونها مثلا در تصادف مثلا در بی تدبیری یا مثلا در بی مسئولتی فرد و گروهی از بین بروند اما مگر میتواند مهم باشد
نه این مهم نیست برای رسانه های ما کشته شدن یه نفر توی لبنان مهم است مجروح شدن اون دیگری در فلسطین مهم است اما مردن روزانه دها نفر توی ایران برای گرسنگی برای بی تدبیری برای مبتلا شدن به ایدز و یا به هر درد بی درمان دیگر که زاییده ضعف مدیران کشور است مهم نیست ونخواهد بود
هفته دولت بود هفته ای که طرحهای تکراری برای بار چندم به رسم یه مراسم قدیمی توی ایران باید دوباره توسط هییت دولت و کابینه هفتاد میلیونی احمدی نژاد که جدیدا باید فلسطینیها حماس و جهاد اسلامی و حزب الله لبنان نیز به اون افراد اضافه بشود دوباره پرده بردای و افتضاع بشود
بعد از این سفسطه ها من باید به گشته شدن بیشتر از هشتاد مسافر یه هواپیما دیگر در یه صانع هوایی دیگر باشیم با اون همواپیما های مدرن روسی که ضریب ایمنی فوق العاده اونها از بدیعات است تازه نیروگاه اتمی هم برای ما ساختن دیگر ضریب ایمنی اون دیگر با خداست دیگر با ماشین حساب هم نمیشود اون را به دست اورد تازه رهبر نیز خودش با دعای خیرش قرار است دور اون مجموعه یه فوت عاجل مرهمت برماییند
پس یادمان باشه اینجا ایران است ارزان و بیارزش بودن مردم و ملت خودمان است نه ......
روز خوش و یاد هفته دولتی که اگر قرار است جواب گوی این ملت باشد حداقل کاری که میشود برای این ملت کرد استفای وزیر را میتواند باشد با این خفت

عصاری

هیچ نظری موجود نیست: