۱۳۸۶ بهمن ۲۲, دوشنبه

خواب و بیداری با دورغ

صدای اواز مرغ شب خوان نمیایید گویی دیگه شب نیست که و را برای هم اوردی تاریکی شب به شوق خواندن بیاورد گویی اون نیز برای رسیدن به این شب طولانی اونقدر جد کرده که فراموش کرده باید اماده شود تا بخوابد برای شب دیگر اما یه لحظه برای برگشتن وقت نیاز است تا بفهمیم دیگه روز نیست که شب برای ما نمایان شونده باشد بیچاره مرغ شب خوان اون نیز برای شبی دیگر دمی سر بر نگذاشته تا فردایی برسد تا دوباره روزش را از امشب شروع کند اما بی دل ،دل ما که فکر میکند این شب و این روزها دارند میاییند و میروند و ما باز در خوابیم در صورتی که نه شب امده نه روزی شروع شده برای اغاز شدن
از اخرین روزی که بیدار شدیم بیست و نه سال میگذرد نه دور نه نزدیک نه هوشیار نه زننده اما مه اینکه ما ندیدم رنگی که برای روز و شب باید بباشد با رنگی که الان برای نام نهادن روز و شب استفاده میکنند خیلی تفاوت دارد اما مهم این است که باز نه میدانیم و نه میخواهیم بدانیم
از داستان ما شدن شروع شد برای رسیدن به ما از همه چیز گذشیتم من تو او همه با همه اما در انتها چیزی فراتر از یه من جدید اون هم از نوع بی انصافش و خون خوار تر از قبلش نیدیم
زندان ساواک اسمش را گذاشتن زندان عبرت اما زندان جدید این حکومت را اسمش را گذشتن ایران خیلی امکانات داره توی میشه راه رفت استخر کرد و به تفریح رفت میشه حتی ازدواج کرد و ماشین و خونه خرید به پیکنیک برویم و ساعتی چند خوش باشیم اما باز تو.ی زندانی هستیم که تا زمانی که از بیرونش اطلاع نداریم باز توی زندان بی نام ایران هستیم زندگی نمیکینم سعی میکنیم زنده بمانیم دمان خوش است که انسانی ولی وفقط نقش ادمهایی را بازی میکینم که سخاوت مند دارند فقط از عمر بی ثمر در زمان خودشون یه داستان خوش مینویسند به رنگ تمام بی خاطرهایی که نداشتین و میبایست داشته باشند
از دورغ باید شروع کنیم چیزی که اصل و رکن انگار حکومت اسلامیه چون دورغ باید گفت تا دشمنان نفهمند دورغ باید گفت که این رژیم از هم نپاشد دورغ باید گفت که مثل باقی بودن را اصل قرار دادیم دروغ باید گفت که بدونی دورغ نمیشه اصلا زندگی کرد دورغ باید گفت چون خدا هم اگر دورغ نشونه باورش نمیشه ما یادش هستیم چون فقط برای اثبات حرف دورغ باید قسم اسم خدا را بخوریم و
گرنه برای حرف راست که دیگه نمیخواهد قسم خورد به خدا
اما دروغ اول گفته شد حرف اول را با دورغ شروع شد چیزی که از کلاس اول ابتدای این طور نوشته شده بود دروغگو دشمن خداست یعنی نه خدا به تقیه ربطه داره نه به شیطان صفتی دروغ دروغ است چه کوچیک چه بزرگ چه برای پینهان شدن اصلی بزرگ حتی به بزرگی جان و دین باشه چه برای رسیدن لقمه نانی بس حلال
پس به امید این بیست و نه سال زندگی
عصاری

هیچ نظری موجود نیست: