۱۳۸۶ بهمن ۲۲, دوشنبه

تحویل تن؟

چند روز بیشتر نمانده به زمانی که جشن تحویل این تن به این زمان باشه خوب یا بد اما اتفاقی است که بی اختیار من و هر کسی افتاده من توی این نام من توی این اسم و توی ا ین سرزمین اما بودنم ثابت شده این مهم است نه ان چیزی که در دست من اثباتش من هستم .و بودنم نیز باید موثر اثری داشته باشه که داره من بد یا من خوب مهم این نیست مهم این است که بودنم نرم و لطیف باشه نه خشک و خشن که ویران گننده هر چیزی حتی یه ادم باشه چیزی که خودم این را تا به حال ندیدم نمیدون تویی که من را به خاطر میاوری نیز خواننده این متن هستی ام ب این فریاد میخواهم عذرم را از گناهی که مرتکب شدم بخواهم با بزرگیت من را ببخش من دارم با تمام وحود از این توانایی تو برای حتی دمی به موثره ثمر بودن التماس میکنم باشد که روزی دست دیگراین کار را برای تو بکند این طرزمین نه با نام من اغاز میشه نه با نام من
هر سال میخواهم توی این روزمولد کاری عظیم را رقم بزنم میخواهم کوهی اندازه تن خویش با تمام بار اشتباهاتم را تحمل کنم تا این دنیا را از این بدی به خوشبختی برسانم اما انگار باز این قسمت لعنتی من را نمیبینه
حرفهایم تمام بشو نیست چون افکار مملولم راهی برای تخلیه شدن نداره کاری نداره تا بتواند این تن را به مفصود برسانه هدفش یه چیز است ساختن زندان از تن بی کالبد من رها شو تا ازاده ترین ادم روی زمین بشوی
عصاری

هیچ نظری موجود نیست: