۱۳۸۶ بهمن ۲۹, دوشنبه

اثر سختی؟

صدای فریاد را نمیشنوم گوشهاییم را با دو دست چنان فشرده ام که نه صدای هیچ نه صدای همه چیز را نشنوم توی اوهام خود باید غرق شد تا رستاخیر خویش را به تعویق زمانه نسپرده باشیم فردا شاید سالروز مرگ دلی باشد اما مطمنا شاید ی برای سالروز زندان شدن افکاری در طعنه افتاب نخواهد بود چون باید خورشید را لوث و تنها دید نه در هیبت یه شب سیاه و هرازان شب اویز ستاره گونه پس میتوان با چشم بسته نیز خورسید را دید میتوان عظم را در دیدن خورشید در سیاهی شب کرد باید ادمی شد ماورای ادمیت بدون محدودیت حد ادمیت پس میتوان پر کشید از اففهای که دیروز افول افق پرهیزگاران دل از رخت بربسته بود
توی ماشین داشتم نجوای مرد افتاب چهره را با موی سیاه در ذهن میپرواندم که از سختی که خدایش برای پاکیزه کردن مومنان میکند تا با دامنی بدون هیچ کناه و پلیدی به سمتش بروند و از امامانش یاد میگرد که چگونه شیعیانی را که همواره در سختی هستند یاوری میدادند برای اینکه این ها فقط در راه ثواب رسیدن است که خداوندشان برای پاک کردن گتاهانشان انجام میدهند دهن مریضم تاب نیاورد و از خویش سوالی کرد که این امامان چقدر میتوانند در این سختی هایی که کشیدند تاب برای پاک شدند داشتند خوب است که معصوم بودندو لا غیر چه چیزی اجری میشد برای رسیدن به بهشت اعلا
عصاری

هیچ نظری موجود نیست: