۱۳۸۷ فروردین ۲۵, یکشنبه

بی انصاف

خیلی روزها بود که لغاتی وقتی را میشنیدم بی اونکه فکری کنم در موردش زود قضاوت میکردم بین اون و تمام اتفاقاتی که برایم افتاده بود اونقدر از اون شبه کلمات شرطی شده بودم که تقریبا خیلی از دوستانم اونهایی که حداقل دلشون برایم میسوخت به اعتراض برای روشن شدنم به من نشون میداند توی جه مسیری هستم البته حق را نمیش به خودم بدهم ونها هم راست میگفتند واقعا من اونقدر حساس وار به مسایل دینی که توش غرق شده بودم حساس شده بودم که وقتی کلماتی را میشنیدم بی مبالات به اون حمله میکردم و این نشان از ضعف من بود نتوانست بیان درونیاتم در مقابل کنگ شدن زبونم اما حالا وقتی بیشتر با ودم تنها میشوم به مسایل که در موردش فکر میکنم میفهم نباید اونطوری برخود میکردم من کسی بودم که یک باره ونقدر توی اعتقاداتم برکشتم که اگر هر ساخته بشر بود توی این جاده ای که من توش بودم میافتاد و با اون سرعت میخواست تغییر جهت بده از شتاب منفی در مقابل تغییر جهت پیش امده براش حتما و حتما خودش خودش را نابود میکرد و منهدم بازم خدا را شکر من ساخته خدا هستم که توانستم زنده بمانم بگذریم منظورم از این حرفها اعتراف نیست اعلام وضعت نیست فقط درد دل دوستانه است برای تمام کسانی که یا راه من را رفته اند یا اینکه به عنوان یه عابر دارند اینطور به این نوشته ها نگاه میکنند وقتی من از دین برگشتم شاید تغییراتی که در من ایجاد شده بشه با انگشتهای یه دست فقط شمارش کرد اما این شمارش شدگان چیزهایی بودند برای من حداقل اونقدر پر ارزش بود
ببیند عبادت کردن من صرفا ضررش فقط برای من است یا اینکه احترام من به کتاب و پیامبران چیزی بود که باز یه چیزی بود بین من و خدای من اما باور کنید بد ها و خوبیها چیزهایی نیستند که با دین بشه تعریف کرد بشه نمیخواهم خودم را تبرا کنم نه اینطوری نیست اما میخواهم بگم بد بد است چه دورغ باشه چه چیزی که بخواهد ادم را به دروغ بی اندازه دورغ زندگی کردن هم بد است خود فراموشی نیز دوباره بد است پس میشه گفت حتی تریاک نیز توی اصولم میتوانم حرام باشه دیگه وای به شراب اما توی اصول شما چی تا به حال خواستی خودت را بالا تر از چیزهایی که به تو محول شده ببیند باور کند وقتی بتوانی خود را از قوانینی که برای ممنوع کردن خود ساخته اند را با قانونی که برای تو محکمتر و روشن تر از دستورات بی نفسیر که خود جای این نکته توش است که شاید اسرارش برای حال فاش نشده باشد برای من و شما بی معنی است اما باور کنید زبان دل چیزی ماورای این است
راستی شیطان چی بود ؟
شیطان فرشته بود که مغذوب شده خداوندگار بود یا اینکه فرشته بود از جنس اتش بالا تر از خاک اما این را به یاد بیاوریم توی دین زرتشت اتش نشانه پاکی است و توی دین اسلام بعلاوه اب خاک نیز وسیله تطهیر است اما بدانیم که شیطان نه فرشته میتواند باشد نه اینکه اینمه ادم شیطان همزاد هر کسی است که هر کسی چون دوست نداره همزاد خودش که به گمانش از خودش حیلی بد تر از به خودش نسبت بده اون را از ابتدا از خودش روند کاری که به خداوند نسبت داد که بعد از سالها عبادت به خاطر اعتراض به اینکه محبور شده بود به ادم تعظیم کند و نکرد اما بیایید یه بار هم شده شیطان را همزاد خود بدانیم همزادی که وقتی کار بد میکنیم به او منفعت میرسانیم و بر عکس به این همزاد مقابلش نفع میرسانیم اما یادمون نره باز بازنده من و باز من میشویم بین خودمان و خودمان اما خدایا هیچ وقت دید قضاوتی که بین بد و بد تر است را از چشمهای ما نبر چون اونطوری شیطان برنده میشود بین خودمان و خودمان
عصاری

هیچ نظری موجود نیست: