۱۳۸۶ اردیبهشت ۲۹, شنبه

شرایط برای اخراج اخراجیها

برای دیدن فیلم اخارجیها دعوت ندشه بودم در صحنه اون قرار گرفتم و با رقبتی بی مثال تمام اون را دیدم اما سرانجام چه نصیبم شد:/
نمیدونم شما نیز دیده اید این فیلم را یا نه اما نه من نقادم و نه شما حوصله حرفهای ناسامن من را خواهید داشت که بگوییم یا نگوییم هاییم را بشونید از ستارهای و فوق ستارههای ایرانی فیلم بگوییم یا از استبداد مذهبی کارگردان فیلم اما باز یه قصه که برایمان میماند و هزاران توی داستان
ادب حکوم میکند این را نگفته نگذاریم که همه یه خدایی دارند ادم بد داستان یا محور داستان بر نیکی اما چه چیزی میخواست بیان بشود تا با تمام وجود تقصیری از مسعود دهنمکی باشد بلی تقصیر گفتم نه نفسیر تقصیر از حماسه زده اما نقاد امروز کسی که شاید دیروز با الله کرم هم نشین بود اما امروز امده از دور تر از ماجرا به بحران گذشته های نچندان دور مینگرد کسانی توی عرفان خود غرق شدند که با هیچ قایقی نمیتواست مسافت بین دو جوی اشک خود را نیز بپماییند اما عبور شدند اما دلیل اون چه بوده ایا عبور از مرز جاویدان بود یا اینکه حر زده شده بودند در بطن چهل سالگی؟
اما نفرین ونفرین کننده کی بوده است نه اون بیدار نشد و نخواهد شد اون شاید سحر شد اما ساحر وار رفت تا نشان از سحر نداشته باشد اون رفت تا به باقی ثابت کنند سحر شدن اثر از ورد و عود نیست انسان میخواهد و انسان ساز میخواهد
در جایی از فیلم از ادم نشدن و ادم شدن افرادی به میان میایید که تا قبل از این در دوجبهه اما در یک سنگر در جهت یه دشمن واحد میجنگید پس چطور اینها نمیخواتستند بازنده بودن خود را به دشمن تحمیل کند چون به اخر داستان نزدیک میشدیوم یادتون نرفته باشد وقتی اون دو دوشمن به دشمن دیگری رسیدن تازه حرف از ادمین امد به میان پس بیاییم قدری خود را بزرگتر از حال ببینم بیاییم همدیگر را دشمن نکنیم بیاییم همدیگر را ساحر وساحر زدهو محصور در سحر ندانیم تا بتوانیم بزرگوارانه ترین شعر های زبان گونه خود را با کمنرین استعاره به هم بگوییم تا ادمیت خود را بی سبب بر دویارهای نداسته و دشمن تراشی با چوب بی معرفتی گرد کیری نکینم
با احترام برای تمام کسانی به خاطر دلشان کشته شدند و میشوند
عصاری

هیچ نظری موجود نیست: