۱۳۸۵ فروردین ۶, یکشنبه

اخوندها و امریکای خونخوار سابق؟

از این حرفهای دو رنگی که این سیستم و این ایدولوژی دارند بر تابوت این پیر مذهبان میکوببند اخر یکی از تخته این تابوت بر لبانشان نقش میبیند و فریاد از دادخودشان به کرات به کرانهای بی ابدای حق وارد میشود
امریکا؟
کلمه ای که بر مفهوم بر این ملت چه معنایی دارد؟؟
اگر از فرزندان این ملت بپرسید یه جایی دور یه سرزمینی که در اون هرچی ادم بد هر چی ادم نفرین شده توش ریخته اند و ایا این سوال را از حتی ریس مجلس که وقتی به اون ویزای رفتن به امریکا را نداند نیز پرسیدند که او نیز همین حرف را زد ؟
امریکا یه جایی است که تو هم توش میتوانید فریاد بزنید بگویید که همه بدند همه نادانند و هیچ حریمی برای ان ناگفته ها نیست اما جراتی میخواهد در این سزمین بگویید شما ای حاکمان بی حکم شما ای پادشاهان بی کله
چرا نمیخواهید دست از این مردم بردارید چرا نمیگذارید مردم فریاد بزنند تا چقدر در اسیرگاه تاریخ شما گرفتارند
این امریکا که شما از سال 1979 بعد از اشغال سفارتخانه اونها در اونجا چون یه مکان غصبی نبوده است نماز خواندید و بر جماعت بر خدای بزرگتان استخفار کردید و همانا که شما از بهترین مومنان دیدنتانید
اون جا بدترین و کثیف ترین نقطه ایران اما باز از قوانین مدنی دینتان نیز مبرا میشود
وقتی توی حوزه علمیه قم چاپخانههای اون با دستگاهای مصادرهای دارند قرانی چاپ میکنند که میخواهد داد مظلومان را بر کافران مستولی کند؟
یا اینکه میخواهد ره گشایی باشد برای مسلمنی که با تمام شریعت داند به سمت ایینده روشنی پیش میروند که اخرش از روز اولش خیلی بد تر است
این امریکا کسی بود که بهتشیتان مشتی محکم بر او زد خمینی اون را از عصبانیت نفرینت شده فرض کرد تا بمیرد و حالا شما دارید برای مذاکره چون منافعتوندر خطراست به سمتشان میروید
این وثوق الدوله این اواخر تنش خیلی توی گور تاریخ این میلرزید که خوشبختانه شما امدید و اون را به بهشت و ارمی بردید که اگر صد سال نیز استخفار میکرد اون جای کونیش بر اون مستجاب نمیشد

دین چیست؟
راه رسیدن به خدا؟ برای رسیدن به خدایی که در اون راه دروغ ازاده کتمام ازاده و نیرنگ اصول ریش باد براین تظاهر اگر خدای شما نیز شما را باز به بندگی قبول میکرد نیز نمیتوانستید از این همه کثافتی که در اون غرقه هستید خود را یه بار دیگر پاک و مبرا کنید
روحانیت؟
یه لباس برای پوشش به خیالات و موهمات در صورتی که اگر میخواستند با این لباس حرمتی از کارشان بر عملشان باشد هیچگاه اون را شغل نمیکردند
رسم نابود شدن این ریشه بر این است که این حرفه شده چیزی که برای معاش است نه چیزی که برای رساندن انسان بودن به دیگران است
میگویید نه چقدر از اخوندهایی که میشناسید اول اخوند شند بعد ادم میخواستند بشوند و یا مسیرشان در ادم کردن بشری بود که در خواب حیوانی که اگر باز بوده به صد شرف بر این قوم ظلالت زده میارزد

عصاری

تکه هایی از حرفهای نا شنیده

گمان کشی از وصف تاریخ هیچ نتیجه تلخ تر از ازمودن انسان نخواهد به پیشرفت فن و فکر اموزیده بی افزایددانستنیهای جالب ان است که بدانیم و بعد بی اندیشیم و بعد افکار مریض را از تبلور اندیشه های نو به حرکت به سوی روشنی سوق دهیم پس بر انیم که بودیم اما معتدل از فکر بی خیال از عقبا و راحت تر اندیشهدین فکرت انسانی
در زبان همگانی هر تولیئ و اختراعی، افرینش است در عرف ساختن بمب پیران کننده و پدید اوردن نیروگاه اتمی سودمند نیز باز خلاقیت و نواوری است در عرف مادی سازندگی و یا ویرانگری ملاک خلاقیت نیست ولی در دینی زردتشت سازندگی تنها افرینش است
در ادیان ابراهیمی خداوند جهان را از هیچ افرید است و در تورات امده است که خدا گفت روشنایی شود و روشنایی شد و در این باب حرف بسیار است و اما در سنت زردتشت خلفت از هیچ مردود است .و همچنین خداوند خوبی را افرید است و بدی ساخته و داده خدا نیست و چجون خلقت و همیشه با خداو در خدا بوده است مدت معنی برای خلقت ذکر نشده است و خداوند هم که بی کران و کامل است و نیازی به استراحت ندارد و در ثانی در توصیف به وجود امدن زمین میشود از این جا به دنیال مسله پیوست شد که اگر پیش از افرینش زمین بی شکل و تهی و تاریک بود پس باید بی کران باشد پس این پرسش پیش امیاد که خارج از زمین چه شکلی بوده است اگر زمین محدود بود میبایست شکلی داشت و نامحدود نمیتوانست باشد و از هیچ نمیتواند به وجود امده باشد و و درمود ساختن انسان ادیان سامی بر به وجود امدن انسان از خاک اعتقاد دارندو اما زردتشت بر رویین انسان از دو درخت مشی و مشیانه اعتقاد است
افرینش در سنت زردتشتی ، دهشمندی و سازندگی اهورمزدا است و از این رو شاید نشات به ان نزدیک تر باشد تا خلقت هر چند نشات هم نیست!!خداوند جهان و موجودات را شکل داده است یا صریح تر اهورمزدا از هستی خود جهان و افرییندگان را ساخت و داد.
افرینش در خدا و همانند او در قدیم سات که پویایی افرینش را نشان میدهد و طبق قانون اشا در کار است ازلی و ابدی و خود اشا هم قانون افرینش را میدهد و فروزه اهورامزا است ازلی و ابدی و غیر قابل تغییر
کهن بودن افرینش نخستین تفاوت دین مورد ذکر با دینهای ابراهیم است
و در ضمن در این سنت از ابلیس به عنوان زاده انسان است نه زاده ذات خداوند چون اون ذات پاکیهاست و نه ذات انتقام و خشم ویرانی
و دیگری
در این دین اهورمزدا گوهر رسایی و گمال است
در این دین پرسش این که چرا خداوند جهان و یا ادمیان را افرید مطرح نمیشود خلق کردن در ذات خداوند است و خلقت ادمی جزیی از خلقت کلی است و محتاج دلیل نمیباشد!!و در این کارگاه بزرگ افرینش در جریان پویایی و جنبش نا ایستا ادمی وظیفه ی ویژه دارد او به عنوان همکار اهورمزدا باید رد پیشرفت جهان و افرینش کار و گوشش کند در تصویر اخلاقی اهورمزدا و با پرتوهایی از فروزندهای اهورزمزدای ا است و طبیعت خلقت ایجاد میکند که همکار اهورمزدا باشد انسان
و


پیدایش جهان
همانطور که افرینش با اهورمزذا بوده است و همانطور که کهن قدمی است .جهان یکی از افریده است
که در ابتدا در اندیشه زاییده شده (اهورمزدا) و بعد تجسم خارجی پیدا کرده است و افرین نگهداری و پیشرفت بر روی مثلثی از که اهورمزدا در مرکز اون قرار دارد این تمام بیادی است از این ایین

من و شما در کدام پلکان این عالممیم در ایتدای تحجر در اخرین حفرات ندادانی یا در ابتدای زمان گیج بود
نداسته های روز افزون سببی برای فراموش شدن میشود که تاریکی این مدهوش به اخرین روزهای امیدوارکننده زندگی روشن تر بشود اما باز هم یه وسوسه دیگر که بگذار دیگری بیابد نه من!!

عصاری

۱۳۸۴ اسفند ۱۲, جمعه

مکر


زمان باید صرف تاریخی بشود که ازادی در اون جاری باشد تا لذت سپردن تن خاکی را به زمهریر اتش زده اخرین شب زندگی پر از افشره دردمند مفلوک بودن در سکوت نباشد
روزی دیگر هم به تاریکی ازادی ایران سپری شد من و تو اینجاییم دنبال خیالات هرروزی و دوباره حرفهای تکراری دوباره که فقط میتواند برای مدتی ما را از خواب نخوت بیدار نگه دارد اما خود زمان نیز ما را در عمیق تر فرو رفتن در این انسان کمک میکند حتی برای یک شب دیگر
از چی بگوییم با هم تا دوباره ما را مسرور در شنیدن حرف تازه و خواب برانگیز کند تا شاید تکانی بر این تن خاکی خاک الود ما باشد
از "مکر" بکوییم یا از خرامان رفتن یا زا بازی دوگانه یا از دسیسه های سیاست متدی که اون را بر تقدیسی محکم و مبرا از عیب اب غسل داده اند اون چیزی نیست جز دین دینی که مگر را برای ابقا برای خود اصل قرار داده و خوب حکومتی کهخ بر پاییه اون بنابشود دیگر نظام نام ندارد اون میشود رژیم چیزی که بر نظم درستی راستی و صداقت جایی ندارد واما در شگرفم که چرا پیامبراشان امین بوده راستگو بوده اگر مکر را میشناخت اگر با مکر زدهها و مکر دیدها اشنا بوده ؟
مکر را حتی بر خدای خود نیز مستولی کرده اند تا تن کثیف این ادمها را پاک کنند حتی به بددیدن چیزی که قدرت دینش را نمیتواند در تصویر خیال موهون خود ببیند
اما کجایی او کجاست چه نیازی است برای مکر او برای مکر ما ایا او در قافیهایی که ما اون را محدود بر خود داریم ایا اصلا میکنجد در کوزهای که خود سازنده اوست با دسیسهای حتی شیطانی نیز نمیتواند جایی بگیرد الا در بالا بودن از حد او که نیست جز خدایی بر او چون او فقط از خواستن بر وبدنش میتوانمد بسازد او را نه بر اهتمام بر ساختنش مثل ما
از چی بگم تا تن خاکی خود را خاکستری تر نبینم بلند شوم تا با تویی که بلند تز ار من میبینی دنیایی بدون مکر خیال انگیزان کسانی که خود را بالا تر از هر انسانی میبیند ببنیم منفرم از غایتی که بر این قیام زدگان مرتد خدای زده بر خود میبینند
کاش دوباره مرا خوابی میباید شد تا نینبم این همه درد نادیده را تا تو را هم ازاری بر ازادی بیان من نبود
عصاری

۱۳۸۴ بهمن ۲۸, جمعه

ادم و رنگ دین؟

یه ادم امد اسمشو گذاشتم ادم چون قبل از اون کسی و چیزی مثل اون نبود با اون شروع شد داستان من و تو ما از اون حرکت به سمت ابد ابدی که شاید ما بتوانیم اون را خراب کنیم و شاید بتوانیم اون را سامان بدهیم کشیده شد باید از اون روز بگوییم یا از این روز اونروزی که ادم امد و توانسته هایشو با نتوانسته هایش روی هم ریخت تا بتواند بفهمد چقدر میداند یا بفهمد چقدر نا چیزی برای فهمیدن حتی این باور که شاید اگر حیوانی بوده که غیرایض اون اون را داره به سرمنزلی میرساند نیز نمیتوانست اون را رهنگون راه نگون بخت شده خودش بشود داشت زندگی میکرد به اون امید که فردایش بهتر از دیروز و امروزش خواهد بود اما میدانست فردایش شاید اخرین روز بودنش میباشد شاید میدانست ستاره های اون نیز یه روز با کهکشانی به بلندی خیال ابدیت برخورد میکند تا فرشتگان نیستی به هستی دیگر اون را رهگذر کنند
بیچاره ادم ندانست که نمیداند که بدانیدنش نیز بسی نادانیست اما ما خیلی خوش بخت تر از ایشانیم چون فقط نمیدانیم که نمیدانیم اما یاد اسم اون ما را به خاطر حرفهای اون یادهای اون فردای اون و دیروز اون نمیدانم الزایمری میاید یا خاموشی که ندانیم
خدایی می خواهیم قادر به هر چه هست و هر چه بوده و هر چه نیست در این مقال نمیخواهیم با ایشان شکوه گوی درد هایمان باشیم چه دوست داشته باشیم و چه نداشته باشیم چون اون اون خیلی از ما فاصله دارد که ما بتوانیم همسایه اون ادم اولی باشیم
اون ادم نیز دنبال راهی میگشت برای ابدیت شدن یا دنبال چیزی میگشت برای پاسخ به سوالهایش
بیایید نزدیک تر بخواهیم ندانسته های مربوط به خودمان را
بایید این بار نیز خاطره ادم بودنمان را مرور کنیم تا دیر تر خوابمان ببرد
چشمهای خمار ذهن غبار الود نشان از خواب نیست نشان از حرکت تعقل در افکار مشوش به سمت امداد کردن روح خیال بر پیکر این تن خاکی است میگویی نه یک بار دیگر، از اول بلند تر بخوان حرف نیستی بر حقیقت خود را با وجود خودت و خودت بدون نداشته ها وداشته هایت اما اخرش مردی کنید و من را هم یاد کنید تا حکمتی را بیابم تا این حرکت بتواند این ذهن معلول بی دست و پایم را به اندازه حتی اما یی به حرکت در اورد
چشمهایتون خسته اند یا به داستان بی ابتدای من میخواهد فکر کند تا دنبال رو افکار مریض من نباشد اما اون چشمهای تو نیستند اون ماورای چشمهایی حقیقت یاب تو هستند در بدن خاکی تو بلند شو خودتو بتکان تا غبار این گرد از لب و صورت ادمیت تو نیز برخیزد اگر برخواست رستگاری نه به ابدیت به ازلییت که ابتدای اون تویی
اون ادم که تجربه اول بود چه فکر کرد که من و تو نتوانسته ایم به اون دست رسی پیدا کنیم ایا به جر یافتن حقیقتی است که ما نتوانسته خود را در نیافتنش همواره به داروی خلسگی معرفت و دینداری میبخشیم؟
صفحه دوم ،ادم دوم است اون هیچکسی نیست جز تو و تو و تو میخواهید باور کنی یا نه؛ یکی گفت ما داریم هر روز یا اون سیب یا اون گندم و یا اون میوه ممنوعه بهشت را میخوریم و هر روز میخوریم و هر بار خود را از اون سرزمین دور تر دور تر میکینم ایا این اسباب نرسیدن به سوالات بی جواب است تا رهایی برای یافتن اون سوالها
دین امد
خوش امد برای چه امد؟
رستگار شدن تا بادینی را که در ذهنها بود به تعبیری به وارثیت بیاورد ؟ تا من و تو برای فردا یمان بجنگیم بیابیم اون ستارهایی که برایمان شب چراغ شب تاریک فردایمان میتواند باشد یا اینکه برای فردا بودنمان امید ایجادکنیم تا غریضه وار همانند حیوانات نباشیم
شاید بدنه و پیکر ما از حیوانات باشد اما شعور را داریم هوس را داریم تا بودن حیوانی خود را بدانیم و برتریت خود را باز بر حیوان بدانیم پس دین امد تا رستگار شدن را به انسان بیاموزاند بیاموزاند تا بعد از او نیز اینجا هست بعد از او نیز جایی دیگر است و باز بعد از او نیز همانند قبل بوده هستند و خواسته هستند بس باش برای ابد پس باش برای رحلت دل خود بزرگ وار تا رنگ فانیت بر تو غبار نشیند تا بمانی تا بی اندیشی که هستی
خوب دین امد برای خود و برای انسانها انسانها سر کش بر اون مسائل اوردند برای اون دشمنی اورند و دین نیز بر علیه اونها مگر کرد مکر کرد و نیرنگ زد همانند اونها شاید چون زایید خود خدا بود و خدا نیز توانا بر اون اعمال پس بود اینطور که نیرنگ نیز همرنگ دین شود مثل مخفی کردن مثل نیت مثل روحانی بودن عقیده و مثل هزار رنگ بی رنگ
اما ادم با رنگی که از هوس جلوه گر باشد میتواند شعور خود را به سمت عقبا ببرد هوس نیست بهتر از طعم خوش زنده بودن پس ادمی که یک بار هست در این خاک سرخ دل وتن خیش چرا باید برای هوس خود که بودن دمی بیشتر است این خفت دین را تحمل کند پس یا اون انسان نیست یا دین از ان اون نیست
باشد باقی داستان در رستاخیز
عصاری

۱۳۸۴ بهمن ۲۶, چهارشنبه

مداد رنگی

مداد رنگیهای رنگارنگ یکی سفید و یکی سیاه با قهوه ای و سرمه ای کنار امدن سرد بودن ابی و قرمز اتیش و زرد متبلور شده نارانجی ملموس و سبز خیال انگیز خوب نگفتی تو چقدر با اون رفیقی؟
عصاری

۱۳۸۴ بهمن ۲۵, سه‌شنبه

درخت و من و سی


یه درخته را با تمام برگهایش میبریم میبینم تا امروز بیست نه خط داردو از امشب به فردا اون خط اتی که یک سال در قطر بندنه اون بوده داره داره نمایان مییشود خوش بحال اون درخت همسال منه اما من نه اون ثمره درخت را داشتم و نه اون اعتلای اون من شاید مثل درختان خواستم تنها باشم اما مسلحت ادمیت راز دختر بودن را به نیمه های شب تنهایی میسپارد و بس
کاش کاش اون درخت را با من هیچگاه در اون روز به این دنیا ی فانی نمی اوردند تا اون مثل یه عالم باشه و من اونقدر مثل درخت چرا درخت چرا اون صدای سکوت که از زمان من شروع شد و به ایینده من به فریاد میرسد
میخواستم امشب بلند ترین حرفهاییم را بگوییم از خودم از ترانه نا خودم و به سرزمین خودم به اون موای ترانه سرایی خودم و به اون شعر شهیر بودنم دامنی از رنگ ستاره بپاشم تا اونها هم مثل من سردی این طاعون تنم را به راحتی تحمل کند اما در این کنداب من به بلعمم به بوی نااشنای و دروغی نگرید
با تو ام تنها با توام سینه سرخ من با تو ام سر زمین من
عصاری

۱۳۸۴ بهمن ۲۲, شنبه

رنگی

دستام رنگی بود نتوانستم بنویسم چون داشت قلمم را هم رنگی میکرد
عصاری

۱۳۸۴ بهمن ۱۴, جمعه

ده روز برای امتحان دوباره

داریم به روزهای نزدیک میشویم که ایرانیان بلند شدن به پایخواستند تا کاری بکنند کارستتون کاری بکنند که کمتر قوم و ملتی میتواند با اون برسنددیدن ، انجام دهند اونها به پا خواستند تا بلند تر از هر فریادی اعلام دارند چقدر ملت احساسی و پر شور در خیالات و اوهام هستند
فریاد کشیدن از ندانسته ها برایشون خیلی بهتر از دانستن و تدبیر اندیشیدن است
اونها در احساس خود غلبه بر طاغوت خود کردند در صورتی که در طاعونی دیگر گرفتار افتادند تا درگر نتوانند از این منجلاب پر از دروغ و هرزگی بیرون بیاییند اونها در مرداب اول خودشون و نادانی خودشان و سپس در هپروت خود غرقه شدند پس چرا باید بتوانند از اون بیرون بیایید ایا اونها مستحق بیرون امدن هستند
ملتی که سالها و سالها دم از مشروطه و دمکراسی و ازادی خواهی و هر حرف زیبای و ارامش سازی روح در جریان زندگی زنند اما ایا اصلا اون را درک کردند که اون چیه و اونها در اون شرایط چه محدویت و چه ازادی و چه امکاناتی دارند
هر روز بر تعداد اونهایی که به این سرکشتگی میرسند بیشتر و بیشتر میشود اونها از دست سیستم خسته میشوند اما اونقدر نا اگاهانه حرکت میکنند که میروند از دین و مذهب خود فرار میکنند جامعه که افراد بیشتر از سی تا سی و پنچ سالش فقط دارند یاد قدیماش میافتند و یاد دوران شاهنشاهی و دیوران اختناق اون دوراه و ازادی های ان دوره و اقتصاد اون زمان و براییشون فقط بیدار کردن رویا بنفش شان است
و افرادی بین سی و تا بیست سال هم به همه چیز فکر میکنند الا اون سیستم و همچنین شرایط تغییر این سیستم به گونه ای که اونها ازاد تر بشنود اونها بتوانند در حریم خود و در وابستگی های خود ازاد تر به حیاط خود ادامه دهند و دیگر سیاست و دمراسی اگر به انها تاملی ندارد اونها هم به اون دستیازی ندارند اونها شدندو یه جریان و سیاست و اجتماع اونها شده یه رودخانه در کنار جریان اونها فقط اون نباید به حریم امین و حریمی که مسیر ازادیشون را تنگ میکند دست درازی کند فقط همین .
در این دوران و اون دوران هموراه چندین اصل پارجا بوده این
قرائن نشان از اینکه مردم ایران در همان رویه دارند سیر میکند و بیشتر از این حد حتی برای خودشون نیز ارزش قائل نیستند تا به اون دست پیداکنند
چرا باید مردم باید اینگونه تامل به خود و جامعه داشته باشند تا هر روز بیشتر و بیشتر از خود و حقیقت خود دور بشنوند تا این مسیر طی بشود چندین نسل بایدخود را بسوزانند تا به نا یافته ها برسند؟
باقی داستان برای دفعه اتی
البته اگر مجالی باشد
عصاری

۱۳۸۴ بهمن ۱۰, دوشنبه

داد بی داد

دیوانه وار باید داد زد تا اگر حرف من و ما را کسی هم نشنود حداقل دیگر تهمت خائن بود و فراموش شده به ادم نمیچسبد
میدانم که میدانید اما دانستن مان ایا حداقلی است بر کارهایمان باید بدانیم که بازی در این حریفانگی برای ایران چقدر وحشت ناک است
از ترسو بودن اقای احمدی نژاد بگوییم که برای بار سوم از خوزستان رفتن فرار کرد و رفت بوشهر یا اینکه از این بگوییم که ریس دیوان محاسبات از خروج رسمی 200 میلیارد دلار سرمایه از ایران و تاسیس بیش از 5000 شرکت ایرانی در دبی بگوییم از این بگوییم که هند به ایران قرار است رای ممتنع بدهد تا اگر لوله گاز هم به کشورش برود باز تحریمهای ایران و رفتن به شورای امنیت پرونده ایران مشکلی از سوخت به هند رسیدن نباشد و یا اینکه چرا روسیه با ایران و اروپا و امریکا داره بازی میکند تا بتواند هم از ایرانیها حداکثر پولی که میتواند بگیرد و هم اینکه از دول اروپایی و امریکایی امتیازاتی برای قاعده بازی خود و هم اینکه چرا چین میترسد به اقتصاد رو به رشد خود لطمه وارد شود و از رسیدن انرژی سیاه و هم بازار بی سروپای ایران که همواره برای هر جنس اشغالی که از طرف شرکتهای چینی ساخته میشود بهترین فروشکاه باشد تا هم کمک بشود به رشد انها و هم اینکه به جای پرداخت پول انرژی اشغال به ایران بدهد درست مثل سیو دو سال پیش که ایران وقتی با چین خواست ارتباط اقتصادی بر قرار کند ریال را به عنوان پول مود داد و ستد انتخاب کرد اما با این تفاوت که حالا حتی به جای یوان چین داره اشغال های چینی به ایران میدهد پس وای ملت ایران
عصاری

۱۳۸۴ بهمن ۹, یکشنبه

دنیا دیگه مثل تو نداره هیچی مثل تو نمیتوانه


باید از این درد بگوییم یا از این حماقت بشنویم باید از جولان کسانی بگوییم که دیوانه وار به اعتدال میرسند یا اینکه دیوانه کردن مردم را از فراموش شدنشان از خودشان ترنم میگیرند
خوب اگر چیزی نباشه چیزی برای حتی حرف خیال نیست اما بدون اینکه بت خانه ای در این ایران تاسیس داره روز به روز متهول تر و بزرگ تر میشود اون بت خانه با بت بزرگ خمینی بت خراب کن یعنی کسی که بت پیش از خودش را شکاند تا بت از خودش به ارث بگذاره
و در ادامه پازل بت فروشی دارند هواپیمایی که متعلق به شرکت ایر فرانس است و با اون خمینی را از پاریس به ایران اورد را خریداری میکنند این هواپیما به علت کهولت سن البته زمینگیر است اما این دلیلی برای مطهرشدن نیست؟
خوب باید این خمین بزرگ تر از این بشود حتی اگر این را دوباره بدانیم که کسی که این هواپیمای چارتر را از فرانسه به تهران اجاره کرد اقای دستمالچی توسط همین بت بزرگ محکوم به اعلام شد و به خیانت خود به این سیستم رسید تا برای دیگران درس عبرتی برای پول دادن به رژیم باشد که به یاران خود و کسانی که حتی کمکشان نیز میکنند استوارانه حمایت میکند
راستی اگر ده سال دیگه اون یخچالی که در اون دو روز خمینی برای تقدیس قداستشون در اون شب اول قبر را گذراند را به عنوان لب بوسه عاشقانشون دید باور کنید اون را در اسمانهای عقبا تطهیر شده
و البته این هواپیمایی که قراره خریداری بشود نیز باید حتما با گلاب اونهم چون اب کر است سه مرتبه اب کشیده بشود تا عرق جبین بیگانکان که احتمالا با توجه به اینکه در هواپیماییشون شراب نیز سرو میکنند باید غسل داده بشود تا اماده جای مهمور شدن باشه اونهم با چشم وپیشانی دل باختگان بت بزرگ ؟
عصاری

۱۳۸۴ بهمن ۸, شنبه

میخواهم مخالف باشم میخواهم منفی باشم و اصلاح طلب و روشن فکر نباشم میخواهم دورغ گوی همیشه تاریخ نباشم میخواهم اون کافر از دین برگشته عصیانگر خود نباشم
تا باور شدن فقط باید گذر کرد باید دنبال اون تنهای خونه خراب باشیم تا از تنهایی روز جمعه هم نترسیم
رسم روز جمعه را به فرار روز موعد میبخشم تا دیگر اون تامل نشود رنگ بار رنگ گزیر الوان شده رنگین کمان رسم دلم
دیوانه گیم را میشناسم زمان از خود بی خود شدنم زمان نشناختن تو من و ما شدنم
فرار نمیتوانم بکنم اون اویز روز نفرین شده من و تنهاییم است با خود فرار را تا کی تجربه کنم تا دیگر از خود به خود دیدنم را ماوای یاد روز رنگارنگ ستارهای توی اون درخت کاج روز محرمم نباشد
باید درخت کاج را از ریشه بکنیم تا دیگر نه محرمی باشد و نه عید پاکی تا ماه روزه شدن کوشت نشود دست و پاگیر نفرین کردن خود در بیان افکار دیگر از خود اندیشدن
یاد روزگاری که همه دین داشتند تا قبل از دیدن هم ذاکر مغلوب شدن دینشان نشوند تا فریاد از غریبانه شدن خود در باورهای خود بشوند تا نگوییند متحول شدن یعنی پریدن از دیوار بر روی زمین تحول را در ریختن خود دل باید یافت تا نه بی رنگ باشد نه بی غصه باید اوازه خوان را نیز به خاطر اورد تا دیگر مصیبت زده حد اقل دل خود نباشد تا دیگر دست بند را با دین و بی دینی قیاس نشود ازاده بودن نه به کفر است و نه به عابدیت
باید رها شد تا اخر غاقبت دل را بی تجربه یافت تجربه انسان شدن رسم تکرار حماقت خوردن سیب و انگور کندم ادم است تا نه خیال بشود حاکم نه داستان بشود استوره
اینهم با خودم ذکر مصیبت نخوانیدش تا نبابید نفهمیدن افکار دیوانگی یه دیوانه انسان نما را

اینبار با دوبارههای همیشکی نمیشود اغاز این غارت زدن به افکار مریض و ملول تا شاید تنهایی را بشود با این سکوت گذر بر گذر گاهش یافت تا افول و افق قدمی است تا هجرت و دنبال هجرت شدن یار و یادگاری خواهد بود پس بگذر از این تا بشد ان تا حقیقتی ماورای دل مریض من یا بی تا افکار نشود ره گذره دیوانه وار شدننم

عصاری

۱۳۸۴ بهمن ۷, جمعه

نسیان

ایران در لحظاتی تنهاست که تمام ایرانیان او را در خود محو کردن انقدر مشکلات و اونقدر نارساسی است که جایی به اسم ایران در ایران اصلش بی معنا شده
وای به زمانی که مردم از این مرحله هم عبور کنند و به محور عبور شده خود برسند اونجایی حتی دیگر ادمیت و انسان بودن را هم مثل باقی فراموش شده بپندارند
از ماجرای اتم بگوییم تا شیرین حرفهای را بشنویم از حکومت خودگامهکه جایی که حق داشتن انرژی اتمی را با پندار خود به داشتن فناوری خواست و تسلط به داشتن بمب میکند تا همانطور که داشتن بمب در زمانی که پاکستان به اون دست رسی پیداکرد اون را افتخار جهان اسلام کرد ایا اسلام باید با تجهیز شدن به بمب اتم که انسانیت را زیر سوال میبرد شناخته و پایدار بماند یا در دلها بماند تا پدمان اون حتی در یاختهای جداشده از انسان نیز بود عرفان دهد ؟
اقای لاریجانی نیز بعد از رفتن سفر به روسیه خیلی محکم و شیوا از اعلام رضایت پیشنهاد روسیه برای شریک شدن در فناوری ساخت و پالایش اتم اماده استفاده برای سوخت هسته ای سازگار با نیروگاه اب سنگین و بمب اتم ابزار کرد و در ادامه اون سفر به چین از نا کافی بودن پیشنهاد برای تمام خواسته های جمهوری اسلامی حرف به میان اورد و اون را فقط جزی از تمام خواسته های ایران نام برد؟
خوب یعنی حتی داشتن فناوری هستی که با اون بتوان انرژی به دست اورد نمیتواند حس تمام خواهی این رژیم را سیراب کند اونها به دنبال دستاری میکردند تا خود را از مصونیت بین المللی برخوردار کند اون راهی که کره شمالی شروع کرد اما اینها دارند با داشتن نه اون شور و اون اعتماد ملی به واسطه استبداد رژیم بلکه به تکیه به اعتقاداتی که هر روز رنگ بی رنگی میکیرند دارند به سوی ایینده کور و زمانی برای صرف شدن میگردنند

ایا پایانی است برای رسیدن به حماقت حتی با دیدن تمام حماقت خود ؟
راستی وزیر کشور هم دوباره نطق کردند و دلیل دو سقوط هواپیمای نظامی را اختلال راداری که امریکا و اسراییل و انگلیس برای هواپیماهای مورد ذکر انجام دادند یعنی یخ زدن دوموتور فالکن حرف چرت بود یعنی خراب کاری در سقوط حرف باد دهان بود نه باد معده اقای رییس سپاه و به این طریق بمب اهواز نیز از اسمان برج ساعت لندن به داخل بانک سامان اهواز پرتاب شده بود طبق قوانین نیتون انگلیسی ؟؟
فکر میکنند مردم احمقتند یا اونهایی که به مردم این اخبار احمقانه را میدهند و میپندارند که مردم احمق اند چون اونها باید هدایت شوند تا رستگار شوند اونها چون پس باید هدایت شوند نمیتوانند انتخاب کنند اونها میتوانند از انتخاب شدگان بربگزینند تا اون برگزیدهگان بشوند برنده شانسی لپ لپ رهبری جناب اقای احمدی نژاد
راستی ایا ایرانیان هنوز بیدارند تا ببیند بعد ار بیست و هفت سال نیز هنوز دارند با سرعتی که اقای انیشتن امریکایی کشف کرد تا انرژی را بسازد به عقب داریم پرتاب میشویم به ندانستن ندانستهای همیشه
مرد از اب باران گذشته تا خیس نشده باید دوباره در خیالات موهون پرواز کند تا قدیسان نیز اون را تطهیر کنند تا شاید اون ولی عصر زمانی باشد که خود اون، او را از وارثیتی خواسته که فقط خودش و اهل خود باور دارند
عصاری

۱۳۸۴ بهمن ۲, یکشنبه

آخر ایران/؟

بعد از این حدود شش ماه از ریساست اقای احمدی نژاد بر ایران البته بر فقط عوامر ولی فقیه تقریبا ایرانیان دوباره شروع دوران ماقبل تاریخ خود یعنی دورانی که در اون بجای بیشرفت در تمام جهات فقط در معنویات را سیر کردن و معنویات تنهایی نیز راهی به گمراهی و حتی تمردد از خیلی جهات ندارد البته من به اصل معنویات نیز بر اون پایه هم مخالفم موضوع چیز دیگری اون است که ایا ما اون اهرم،اون بازوی فشاری را که میخواستیم تا اسطوری نیرنگ و دغل بازی و سیه کاری جمهوریی اسلامی را به مردم و جهانیان بشناسد پیدا کنیم دیگر رنگ و بوی شاید ساده زیستی در کاخهای استبداد نمای پهلوی برای خمینیها و خامنهای ها بر امده باشد تا مردم بداند این حکومت چی میخواهد در سدد چیست و برای چی میایید
بدانید ریس جمهوری که میکویید دیگر کشورها گمان میکنند که در دوران وسطا زندگی میکنیم و با هما ن نحوی نیز میخواهند مارا به دستوراتشان سوق دهند تا بتواننند ما را بشکل برده و یک کشور ضعیف مورد استعمار قرار دهند
کاملا ایشان راست میکویید اخه نه اینکه ا هموراه تمام هنرها و نمیدونم تکنولوژیهای مختلف را وطنی داشته ایدمیخواهیم این اتم را هم بشکنیم تا عقده بر سر این خامنهای نشود
در قرون وسطا نیز مردم دارای حقوق بودند دارند حق انتخاب بودند

بگذارید از قصه در کنار اتم بگوییم مذاکره در باب اتم را پی بگیریم
بیشتر از چهار سال است که ایران دارد با دیگر کشورهایی اروپایی و بعدها حتی خواست با دیگر کشورهای دینا در این رابطه مذاکره کند راستی مذاکره د رمورد چی؟
ایا انها در چه موقعیتی و ما باید در چه موقعیتی باشیم برای دادن امتیاز و حق و و نمیدوانم شرایط احراض شده که هموراه ایران باید این همه پوجه و پل را سر به زیر کند به چیب این کشورها و این سردممدارن پول بی حساب این ملت را به تاوانهای اشتباه کاری خود هموراه بفروشند
در مورد هواپیماها نیز باید خاموش باشیم چون قرار ی به جز این ایا است؟
الهه باران سلام
میشناسمت تا بدانمت کیستم
میدانمت تا بدانم که چیستم
نیستم از اینجا تا هستم
فرار را با اشک باران میدانم
بازم صدای باران
بازم صدای غرش عزم باران
گونه هایم خیس گلویم بغض الود
رنگ تاریکی اون شمع کبود
دوست دارم بگوییم
میمبینی مرا اما چرا تو گریانی؟
ایا جایزه دیدن باران خیس بودن گونه است
یا گونه را خیس میکنیم تا باران احساس تنهایی نداشته باشد
مثل اون دوست قطره باران

خدا حافظ باران

۱۳۸۴ دی ۱۶, جمعه

ایران مشروع؟

جمهوری اسلامی مشروعیت و اقدتدارش را از از مردم گرفته است؟!!
وزیر کشور آقای حجت السلام مصطفی پور محمدی در مورخه چهارشنبه دردیدار با روحانیان و فعالان سیاسی در کردستان این حرفهای نقض را گفته اند که بادی بر اونها بیشتر از هر زمانی تعمل کرد برای بهتر شناختن این سیستم و رژیم
جمهوری اسلامی نظامی متکی بر مردم است و هویتی مستقل از مردم برای خود تعریف نکرده است
(بیان خوب این یعنی پایه مشروعیت نظام مردم است بیسار جالب ایت این را به گوشش تمام ایرانیان برسانیم هم هموطنانمان در ایران و خارج از اینجا که ما اگر سکوت کنیم میشویم هم خواستگاه انها و اگر به علتی حتی منافع ملی نیز دوبار با انها سازش کنیم باز میشویم موافق با این رژیم )
وی ادامه ادامه دادند: جمهوری اسلامی بر پیمان خود با مردم پایبند است و در همه عرصه های این نظام رای مردم تعیین کننده بوده و هرگز به رای مردم خیانت نشده است
(بهتر از بدانیم ما حق رای داریم که بر گرفته از پیش رای مشروعیت نظام است یعنی همان نظارتی است که شورای نگهبان بر اون اعمال دارد تا هموارهع هیچ جهت گیری از حماقت اولیه که مردم در قبال این رژیم داشته اند پا پیش نگذارند)
همچنین در رابطه با انتخابات فرمایش کردند که: برگزاری هر سال انتخابات هرچند که موجب بروز نشاط در جامعه شده و نشان دهنده بلوغ سیاسی جامعه است ولی برگزاری سالانه آن علاوه بر ملتب کردن فضای سیاسی موجب اختلال در خدمت رسانی میشود
(بلی چون برای برنده شدن در این زمان چیزی بهتر از دروغ گفتن به مردم چیزی دیگری را نمیشود گفت برای همین کسانی که میخواهد از موقعیت شغلی خود و همچین از این فرصت استفاده کند باید کار و زندگی خود و البته خدمت رسانی را به مردم به کناری بگذارند و مشغول دروغ سرایی شوند)
و وزیر کشور گفتهاند که اگر انتقادها در مسیر سالم و با نیت خیر انجام شود هیچ گونه نگرانی از مطرح شدن و انتقاد نخواهیم داشت.
(دزدان توسط قاضیان محاکمه میشند و قاضیان توسط ریس قوه قضایه انتخاب میشند و قوه قضایی توسط رهبر تعیین میشود و دزدان با کمتر محمکیتی در قبال مثلا دزدهای کلان از ملت شامل میشند که حد اکثر با 18 ماه زندان خاتمه می یابند و باز کرداندن اصل وجه خسارت زده به دولت که چیزی مثل یک میلیون دلار و همچین چهار صد هزار لیره ایتالیا را شامل میشود و این در کشوری است که حقوق حداقل برای افراد این جامعه میشود چیزی در حدود 160 دلار خوب یعنی این میشود حق مردم که از دزدان ملت گرفته شده است ؟ای ریس دزدان ملت جناب آقای خامنه ای رهبر بزرگ شان عبای شما رنگش اگر مشکی نبود بی شک رنگی از جولان رنگ خون به خود میگرفت ا از این درد مردم از خود بناشد بر خود بشود)

اگر روزی توی خیابان کسی را دید که داره به جامعه که در اون سکوت و خفقان سیر میشود اعتراض میکند بدانید اون دیوانه ای بیش نیست که توانسته از این خواب بیدار بشود اون دیوانه بهتر از دزدان است که یا دزدی میکند و یا سکوت در مقابل دزده شدن حقشان چون ترسو هستند به حقیقت
عصاری

۱۳۸۴ دی ۱۳, سه‌شنبه

تیتر بی تیتر

امشب این راز نیست
امشب این امواج پرواز نیست
امشب از گذر راه من و توتنها نیست
امشب بگیر تا از این نیاید اون مهم تاریک نیست

امشب یاد اون پرواز امشب او خیالات پر از اوهام اما کو نفرین کو اون دلبر دلشکسته و دلربای خمار ربابهای کوی رفاقت
رفیقت کیست اونکه پروازت نداد و پرکشید تا حتی اون تک پر بالهایت را به جفای تو به یاد اون سیمرغ داستان زال گرفت؟
کجایی حتی نوای آن غریبانه، ترانهای همیشگی تو را سیراب نمیکند پر که نداشتی پر کشودن را ز پرندگان اسیر مهاجر اموختی اما اون مهاجر از دل من بود به دلت ،دلبار تو اون رسم معصود را از معبود نداشت اون هوس وار اون شب بی ستاره بی رنگ پرازاحساس خوش تار سنگ بود
تار بود اما سیتار او نوای اون دلشکسته اون سنگ نبود تا نه اونی باشد که تو باشی نه اینی که منم اون باشم
میشناسمت و میدانم توهم میدانی مرا کاش داستان دوباره با اون یک بود یکی نبود شروع نمیشد تا نه بودنم و نه بودنت سراغاز هیچ اشنایی باشد

رنگ رنگ اون رنگباران شب بی ستاره بارانی پر از رنگ شیشه ای اون قطرات باران خوش الحان و بی احساس سرد و غمناک اون اشک ترس
میشناسیدش؟ خوش به حالتان
عصاری

تیتر بی تیتر

امشب این راز نیست
امشب این امواج پرواز نیست
امشب از گذر راه من و توتنها نیست
امشب بگیر تا از این نیاید اون مهم تاریک نیست

امشب یاد اون پرواز امشب او خیالات پر از اوهام اما کو نفرین کو اون دلبر دلشکسته و دلربای خمار ربابهای کوی رفاقت
رفیقت کیست اونکه پروازت نداد و پرکشید تا حتی اون تک پر بالهایت را به جفای تو به یاد اون سیمرغ داستان زال گرفت؟
کجایی حتی نوای آن غریبانه، ترانهای همیشگی تو را سیراب نمیکند پر که نداشتی پر کشودن را ز پرندگان اسیر مهاجر اموختی اما اون مهاجر از دل من بود به دلت ،دلبار تو اون رسم معصود را از معبود نداشت اون هوس وار اون شب بی ستاره بی رنگ پرازاحساس خوش تار سنگ بود
تار بود اما سیتار او نوای اون دلشکسته اون سنگ نبود تا نه اونی باشد که تو باشی نه اینی که منم اون باشم
میشناسمت و میدانم توهم میدانی مرا کاش داستان دوباره با اون یک بود یکی نبود شروع نمیشد تا نه بودنم و نه بودنت سراغاز هیچ اشنایی باشد

رنگ رنگ اون رنگباران شب بی ستاره بارانی پر از رنگ شیشه ای اون قطرات باران خوش الحان و بی احساس سرد و غمناک اون اشک ترس
میشناسیدش؟ خوش به حالتان
عصاری

۱۳۸۴ دی ۸, پنجشنبه

لغت نامه نوین ایران

با پایداری سیستمی که بر خفقان استوار است رفته رفته تعاریفی که وجود دارند نقش خود را تعویض میکند و برندگان کسانی میشوند که بتواند اون تعاریف را بر اصول و ایین خود منطبق کند و به بهترین نحوی ممکن از اون پاسداری کنند تا بتواند منفعت خود را به مدتی بلکه بیشتر از آنی برساند
یکی از آن معانی که اصلا رنگی بر تاریک این دوران نداره اسمش را میشود امنیت اجتماعی یا حقوقی که هر فرد باید در اجتماع داشته باشد
یا اینکه اعتراض را میشود نام برد که به اون میگوییند منافقان به اون میگوییند کسانی که از خارج این جامعه پول میگیرند تا این عمل را انجام دهند
ایا اعتصاب میشود زیاده خواهی یا اینکه میشود مفلوک ماندن از تمام حقوقی که داشتید و ندارید
قانون میشود حرف زور میشود چکشی که سر ملت کوبیده میشود
فرهنگ میشود روزنامه کیهان که اصل بر زور گرفتن و نا حق کردن حقوقی که صاحبان ان داشته اند
سرمایه میشود دست اوریز ملت بر رسیدن به خواب خوش
و یا بقول پدر قدیما شاه یکی بود اما حالا شاه ده نفرند که هر کدام میخواهند بنا به اصل خود بیشتر بیابند
چگونه حرفهایمان را فریاد کنیم تا هر کسی که میشنود اونها را به یاوهای این استعمارگران دینی تمیز دهد تا بفهمند که این حقی که من و شما دارید حقی بوده است محفوظ نه اینکه چون استفاده نشده باید ضبط میشد
من اینجاییم در کنار مبامان گرم و نرم حالا دارم فریاد از ازادی اونهم در جهنم خود در کنار اسباب راحتی که خود را هر بار در اون بیشتر غرقه میکنم تا کمتر احساس ناراحتی کنم و بعد دوباره دارم از فریاد ازادی حرف میزنم
ملت کجایید تا بدانید روزی که در اونیم فردای دیروز بود اونروزی که برای حتی یافتن معاشی باید تلاش میکردیم تا این زندگی را برای فرداها که همواره با علامت استفهام روبرو است رهنمون میکند
بیدار شدن از این زندان اونقدر سخت است برای ایرانیان که هر بار که فقط صرف خیال اون را میکنند دوباره هفتها بی خواب میشند اون بی خوابی از ترس این است که برای بدست اوردن باید تلاشی کنند و ایا بد از این خواهد شد یا نه؟
کی میخواهد دورباره مسندی را بدست گیرد تا ایران را از این اپرالیسم موجود نجات دهد یای او دیو دیگر نخواهد بود که بار دیگر حتی شده بر اصل لایکی فریاد ازادی بزند
دین ارمان ارزو امید و هرانچه معنویات را ترنم میکند میتواند رهنمون کنند بشری باشد که از ناکجا اباد مهنویت به خیال خود پای در این دنیای فانی اما افلاکی گذاشته برای هر روزش منطقی و برای هر دمش بازدمی میاورد اما جرات دیدن دیروزش و فردای بلندش را ندارد چون ترس از ندانستن دویار معنویت میتواند ادمی به اندازه هزاران را مور کنند

۱۳۸۴ آذر ۲۸, دوشنبه

دولت/.

دولت خدمتگزار، اسم دولتی نامیده شده که همواره پر تنشترین دولت در عمر کوتاه خود کمتر از حتی شش ماه بوده است چون حتی رییس جمهوری که در اون راس قرار دارد همواره در حال حرف مفت زدن و بیشتر بازی با مردم با حرف مردم است
جالب است بدانیم که ایشان از ابتدا ، یا دارند پرتوی نور را میبینند یا دارند نامه تایید شدن برای امام غیبشون که ایشان نامه رسان نیز مخصوص نیز برایشان تعیین کرده اند دارند و از این جالب تر بیچاره اسرائیل که از این بهتر نمیتوانست خود و مشروعیت خود را به این جهان اثبات کند
خوب اقتصاد سقوط کرد نفت فوران کرد حتی هواپیمای بی شبهاهت به هر کولس نیز در این ابادی سقوط کرد حرف مفسدانه نیز این شهردار سابق نیز برای رهبرش ارسال شد حتی اگر هر روز روزی بیست و پنچ ساعت بردار ضرغامی نیز مثل همیشه از ایشان و از کارهایشون حرف بزند نیز ایشان چنان سر گشته شده این سر زمین است که بی حد در اون غرق شده و هر روز بیشتر در افضات خود مجنون میشود دولتش نیز مثل خودش محصور در خواب هست تا اونجایی که سخنگوی ورازت خارجه اشون حرف از بررسی حرفهای ایشان در مجامع بین الملی هستند چون یه حرف علمی است یا اینکه نه این یه نوع مریضی است که باید از دید علمی بررسی شود یا اینکه وریز خارجه بعد از دو صد بار ماست مالی کردن حرفهای ایشان میاییند و میگویید که حرف ایشان را اصلا اشتباه برداشت کردید
و برای جبران این همه خرابی باید به فکری راه حلی می افتادند تا هم ایشان دوباره بتواند بر وجه گذشته نزدیک بشوند و هم اینکه بتوانند به بهترین نحو بر دیگران که مخالف ایشان و هم فکرانشون هستند بتازند
اون چیزی نیست به جزنقشه سوء قصد به جان رییس جمهور خدمتگزار که محافظ ایشان و یکی از رانندگانشان شهید میشوند البته این بار نامه تایید شدن اسم شهادت را زود برای بنیاد شهید ارسال کردند تا مشکل دفعه قبل که برای سقوط هواپیما پیش امده بود اتفاق نیفتد تا دو روز پشت در پل صراط(البته به ضمن روحانیان محترم) بلاتکلیف نماند . یکی نیست بپرسد چرا اگر میخواستند ایشان را بکشند یعنی اونقدر راهزنان بی دست و پا هستند که ارپی چی یا نمیدانم دوشکایی یا وسیله دیگر که بتواند به راحتی ایشان را پودر کند نداشتند
اخه هر کسی بخواهد ایشان را ترور کند خوب برود میدان هفتاد دوم نارمک بن بست دوم سمت شرق منزلشون اونجاست راحت تر میتواند دخل ایشان راحت تر میتواند دذ باورد تا ملت ایران از نعمت همچین بلای جانسوزی راحت شود تا همواره بیشتر از پیش حماقت این اخوندها و این وارثانی که میخواهند ولایتی را برای امام غایبشان رهنمون کنند که ایشان البته همانطور که در روایاتشون است میایید و همه را دوباره البته همه سردمدارنی را که جبارانی بیش نیستند را سر خواهد برد خوب این یعنی انتقال قدرت به دید اقایان
پس اسم این دولت را بگذاریم خدمتگزارملت یا خدمتکار به سیستم ؟؟
عصاری

۱۳۸۴ آذر ۲۵, جمعه

گریه ؟!


داشتم دیگه باورم می شد که دیگه اختیاری از خودم نداشتم دیگه اون باید گریه کند و من هم بنشینمد بدون اینکه حتی بتوانم به اون دلداری بدهم تا اخر گریه تا اونجایی که اون با این کارش اروم میشود منونسش باشم اون که همواره من را از کارهاییم نهی میکرد و من هر با ر دوباره و دوباره اون کارهارا تکرار میکردم تا هم به ناراحتی و غصه اون بیشتر بی افرایم و هم اینکه نامردی باشم تا به خودم هم بیشتر لطمه بزنم خیلی خصمیانه اداشتم اون را نگه میکردم داشت یواش یواش دلم براش میسوخت و به روی خودم نمیاوردم اون هم همینجور به چشمهاییم زل زدن بود و از گونه هایش اشک میامد پایین دیگه همه جای گونه اش خیس خیس بود دیگه اگر هم دستمام رو روی صورتش میکشیدم مثل یه سنگی که توی ر.ود خانه باشه دستام سرد و خیس میشد دیگه باور نمیشد اون همانطور بوده نرم گرم و همدم و حالا این طوری دیگه از خودم از وجود ناچیز خودم مشمئز میشوم وقتی دوباره چشمهایم را به سمت اون میگردونم اون داشت دیگه از شدت گریه هق هق میگرد و شانه هایش به پالا پرتاب میشد و من هم مات و مبهود به اون نگاه میگردم و توی چشمهای اون داشتم خودم را مرور میگرد چقدر من بد جنسم و چقدر میتواند به کسی که اونقدر به من اعتماد داره نارو بزنم اون داشت از خودش میکند و به من میداد و من داشتم از اون میگرفتم و روییم را بر میگردوندم خیلی بده ادم بفهمد چقدر میتواند نامرد باشه از دستی که میگیرد اصلا ترهمی به اون نکند و فقط از اون به عنوان یه ابزار استفاده کند ابزاری برای رسیدن فقط و فقط مقصودش انگار فراموش شده تاریخ اون بیچاره است که گیر من افتاده و اون را من انقدر تا البته جایی که توانایی دارم ازار میکنم متاسفم تاسف به خود که اینجوریم تقریبا مثل همه
داشت دیگه یواش یواش ارام میشد و من این بار سعی کرده بودم تا اخرش شاهد گریه کردن اون باشم التبه اوایلش برایم دلگیر بود و اواخر داشتم به اون عادت میکردم هر چند دوست داشتم اون را دلداری بدهم اما نمیتوانستم با اون حرف بزنم اون اصلا به من نگاه نمیکرد و فقط داشت کارش را انجام میداد و من هم برایش شده بودم مثل همه اخه انگار هر کسی که به اون توجه اون اصلا به اون التفاطی نمیکرد
خوب دیگه بارون بند امده بود میتوانستم بروم بیرون تا خیس نشوم روز کسل کننده بود که ابر بودن هوا نمیگذاشت به زندگیمون التفاطی داشته باشیم
عصاری